سفرنامه کنیا (بخش اول – دوپامین پیش از سفر )

برای من که همیشه ایرانگردی کردم، سفر نهایتاً یک هفته پیش از حرکت فیزیکی از نقطه الف به ب شروع میشد، اما این بار فرق میکرد، بعد از مطالعه ی دوره ی کامل کتابهای مارکوپولوی معاصر، به این درک رسیدم که سفرهای خارجی هم میتونه به نرمی و سهولت سفرهای داخلی انجام بشه، این شد که تصمیم گرفتم تدارک یک سفر خارجی رو فراهم کنم، با چندتا از دوستان اهل سفرم توی همین گیلان بنا رو بر این گذاشتیم که تعطیلات نوروز ۱۴۰۱ به سریلانکا سفر کنیم، خدا رحم کرد و پیش از خرید بلیط دو تا از دوستامون، سفر رو کنسل کردند. بعد از کمی کلنجار رفتن با خودم به این نتیجه رسیدم که اگر قرار باشه بعد از ۳۳ سال زندگی یک مقصد برای سفر خارجی انتخاب کنم و اگر فرض رو بزاریم که سفر خارجی بعدی شاید به این زودی ها نباشه، قطعا مقصد اولین سفر خارجیم، سریلانکا نخواهد بود. بعد برای محکم کاری از خودم پرسیدم: اگر این اولین و آخرین سفر زندگیت باشه کجا میری؟ همون موقع بود که مغزم بهم یادآوری کرد از 10 سال پیش که سفر به آفریقا ۱۰ میلیون تومان بود، من آرزوی رفتن به این قاره ی جادویی رو داشتم تا همین امروز، اما انقدر برام دور از دسترس بود که مدتها بود این رویام رو فراموش کرده بودم. پس اجهاف در حق خودم ، حیات وحش و مردم مهربون آفریقا بود اگر مقصد اولین سفرم رو آفریقا انتخاب نمیکردم.

من و آنتونی راننده سافاری، تور لیدر فوق العاده و هم بنیانگذار کمپ مون در ماسایی مارا
من و آنتونی راننده سافاری، تور لیدر فوق العاده و هم بنیانگذار کمپ مون در ماسایی مارا


پس برای اولین قدم با یک سرچ سرانگشتی در اینترنت و رصد تور لیدرهای متعدد -ماشالا همه اینفلوئنسرهای سفر، تبدیل شدن به تورلیدر - فهمیدم که هزینه تقریبی سفر به آفریقا نسبت به زمانی که من توی رویام بهش سفر میکردم چند دهبرابر شده.

اما شما خوب میدونید که وقتی دوپامین سفر در مغز ترشح میشه دیگه هیچی جلودار آدم نیست، اون هم اولین سفر خارجی اون هم آفریقا. پس تصمیم گرفتم پیش از اشتراک گذاری هزینه سفر با همسرم که احتمال میدادم مخالفت هایی رو به همراه خواهد داشت، بررسی کنم تا ببینم اگر قرار باشه خودمون مثل همه ی سفرهای داخلیمون بدون تور این سفر رو اجرا کنیم چقدر اقتصادی تر خواهد بود.

اینکه با تور بریم یا انفرادی یک فرق بزرگ دیگه هم برای من داشت، توی سرچ های اولیه ام متوجه شدم که اغلب تورهای ایرانی نهایتا دو روز رو به پارک ملی ماسایی مارا اختصاص میدن و برای من که عکاس سفر و حیات وحش هستم، این مقدار خیلی کمه، چرا که اگر احتمال نامناسب بودن هوا و بدشانسی در دیدن اتفاقات نادر حیات وحش رو هم بهش لحاظ کنیم تقریبا شانس عکاسی از لحظه های ناب طبیعت کمتر از 50درصد خواهد بود.

بنابراین ظرف دو هفته من از یک آدمی که نمیدونستم قرار است به کدام کشور آفریقایی سفر کنم تبدیل شدم به یک دایره المعارف سفر به کنیا. واقعا این دوپامین سفر و اندروفین عشق به همسفر چیکار که نمیکنه با آدم؟

سفرنامه داخلی و خارجی و پادکست داخلی و خارجی نبود که من نخونده باشم و گوش نکرده باشم. اما کفایت نمیکرد چون محور اصلیسفر به کنیا سافاری ست و اغلب تورهای ایرانی و حتی خارجی با یک کارگزار کنیایی هماهنگ میکنند و تمام پکیج سفر رو به اون واگذار میکنند و از بدو ورود به فرودگاه جوموکنیاتای نایروبی دیگه دست به سیاه و سفید نمیزنند، بنابراین برای من که دنبال سفری متفاوت بودم صحبت مستقیم با مردم کنیا غیرقابل اجتناب بود، پس رفتم سراغ کوچسرفینگ، صفحات اینستاگرام راننده های سافاری کنیا و صد البته آژانسهای مسافرتی آفریقایی برای گرفتن استعلام قیمت، با بیشتر از 15 راننده سافاری در کنیا و بیشتر از 20 آژانس مسافرتی در کنیا ایمیل زدم و با هرکدومشون ساعتها گفتگو داشتم و همسرم شروع کرد مقالات متعدد انگلیسی رو بررسی کرد تا چیزی از قلم نیوفته.

ظرف یکی دو روز فهمیدیم که به علت فاصله ی زیاد بین پارکهای ملی کنیا و صد البته هزینه استفاده از خودروهای سافاری که معمولا ۷ نفر ظرفیت داره، هزینه حمل و نقل بین شهری و داخل پارک های ملی برای دو‌نفر داخل این ماشینهای سافاری که ظرفیت ۷ نفره داره یعنی هزینه ۷ نفر رو باید دونفره پرداخت کنیم، این یعنی سفر انفرادی به کنیا نه تنها اقتصادی نیست بلکه بیشتر شبیه گل به خودی اون هم توی دقیقه نود به نظر میرسه.

با وجود دسترسی راحت به شهروز، یکی از دوستام که مدتیه تور کنیا میبره، دائماً یکی توی مغزم میگفت چه کاریه؟ این همه به خودت سختی میدی، با شهروز برو دیگه! اما یکی دیگه در جواب بهش میگفت، حالش به همین سختی هاست، خودت برو.

من به این باور رسیده بودم که میشه بدون تور این سفرو اجرا کرد پس با تعیین بهترین زمان سفر به کنیا که همزمان با مهاجرت بزرگ حیات وحش از تانزانیا به کنیاست، زمان سفرمون رو انتخاب کردیم، اواسط تیرماه 1401 اما وقتی جزئیات هزینه ها رو در آوردم متوجه شدم اگر خرداد ماه ۱۴۰۱ در واقع جون ۲۰۲۲، عازم سفر بشیم تقریبا هزینه سفرمون نصف میشه، چون در "های سیزن " تمام اقامتگاه ها و هزینه های حمل و نقل در کنیا دو برابر میشه و صد البته جا برای سوزن انداختن در دل دشتهای سر سبز ماسایی مارا نیست. بنابراین با گپ و گفت دوباره از طریق صحبت با راننده های سافاری که در اینستاگرام باهاشون آشنا شده بودم، به این نتیجه رسیدم که تفاوت مهاجرت بزرگ با پیش از اون در حضور دسته های چند هزار تایی ویلدبیست ها و گورخرهاست، که در مقابل دیدن Big Five که برای ما در جایگاه اول بود، قابل مقایسه نیست. پس خرداد 1401 رو برای سفر به کنیا انتخاب کردیم. این انتخاب جدای از بهترین زمان سفر به کنیا برای ما یک حسن دیگه هم داشت، میتونستیم پیش از نورورز بلیط هواپیما رو بخریم و الباقی هزینه سفر رو به سال جدید موکول کنیم. اینطوری بدون ضامن یک سفر اقساطی خودمون رو مهمون میکردیم.

فائولو، اولین ماده پلنگ زیبایی بود که دیدیم، توی بخش دوم عکسهای زیبایی ازش میگذارم.مالکیت معنوی عکسهای این سفرنامه متعلق به سعید هادی پور
فائولو، اولین ماده پلنگ زیبایی بود که دیدیم، توی بخش دوم عکسهای زیبایی ازش میگذارم.مالکیت معنوی عکسهای این سفرنامه متعلق به سعید هادی پور


اما ۵نفر ظرفیت خالی سافاری رو چیکار کنیم؟ تصمیم گرفتیم به دوستای نزدیکی که سبک سفرشون به ما نزدیک بود اطلاع بدیم که یک سفر اقتصادی در پیش داریم، که اگر بخواهند همین سفرو با تور برند باید حداقل ۵۰۰ دلار بیشتر دست به جیب کنند، وقتی فهمیدن یک روشی وجود داره که میتونن از این سفر ۵۰۰دلار ذخیره کنند خوشحال نشدن بلکه براشون سوال پیش اومد که مگه هزینه سفر چقدره که میشه ۵۰۰ دلار هم ذخیره کرد؟

هر روزی رو که از دست میدادیم نوسانات دلار باعث میشد قیمت بلیطپروازمون گرونتر بشه، پس از اونجایی که هر سفر تشکیل شده از هزاران تصمیم بزرگ و کوچک، با پذیرش ریسک و خطاهای شناختی ذهن، یک‌تصمیم ‌نسبتا بزرگ گرفتیم و بلیط پروازمون رو خریدیم، و چه خوب کردیم که این تصمیم رو عملی کردیم، چون از اون روز به بعد دیگه پرواز کنیا هیچ وقت ارزونتر نشد.

برای خرید بلیط کنیا طی این مدت که در حال برنامه ریزی بودیم دائم به سایتهای مختلفی مثل فلای تودی و فلایتیو سر میزدم و قیمتهارو مقایسه میکردم. موقع خرید که رسید متوجه شدم یکی از این شرکتها داره شیطنت میکنه، و بلیطی که از همه ارزونتر بود رو ظرفیت خالی یک عدد نمایش میداد، تعجب کردم چون همزمان شرکت فلای تودی همون پرواز رو داشت 9 نفر ظرفیت خالی نمایش میداد، این شد که با پشتیبانی اون شرکت به ظاهر موفق تماس گرفتم و از پشتیبانی پرسیدم مطمئنید که این پرواز یک نفر ظرفیت داره، گفت چطور گفتم چون توی سایتهای دیگه ظرفیت بیشتره، گفت امکان نداره همه سایتها یکپارچه هستند و احتمالا سرورهای ما سریعتر آپدیت شدن، این حرف ترسی به جون ما انداخت و از لحاظ روانی مارو تحت تاثیر قرارداد اما چون بلیط بعدی اختلافش بیشتر میشد ترجیح دادیم ریسک رو به جون بخریم اما بلیط ارزونتر رو خریداری کنیم. در نتیجه پیش از خرید بلیط از فلای تودی با پشتیبانی تماس گرفتم و گفتم مطمئنید ظرفیت دارید برای خرید، چک کرد گفت بله مشکلی نیست خرید انجام بدید. ما هم خرید رو انجام دادیم اما تا یک هفته همش منتظر بودیم از پشتیبانی زنگ بزنند بگن بلیط شما کنسل شد. خلاصه در آخر هیچ وقت بلیط ما کنسل نشد اما تجربه شد که بدونیم برخی از شرکتهای به ظاهر محترم با چه ترفندهایی نون میخورن و دارن با این روش بلیط های گرونتر رو به فروش میرسونند.

نورا، اسم این یوزپلنگ زیبا بود که در اولین مواجه شروع کرد به شکار یک  غزال. مالکیت معنوی عکسهای این سفرنامه متعلق به سعید هادی پور.
نورا، اسم این یوزپلنگ زیبا بود که در اولین مواجه شروع کرد به شکار یک غزال. مالکیت معنوی عکسهای این سفرنامه متعلق به سعید هادی پور.


بر همین اساس با تحقیقاتی که کرده بودیم بدون معطلی شروع کردیم به رزرو اقامتگاهمون به صورت مستقیم با خود هتل و کمپ بومی در دل ماسایی مارا، به لطف مهرو محبت مردم خونگرم آفریقا برخلاف نامهربونیهای سیاست مدارهای آمریکایی، موفق شدیم بدون پیش پرداخت و با تشریح وضعیت موجود و تحریم ها؛ رزروهامون رو نهایی کنیم. دیگه انقدر با مدیر کمپ ماسایی مارا دوست شدیم که برای هماهنگی سافاری و ماشین بین شهری هم از خودش کمک گرفتیم. پرابا، مدیر و هم بنیانگذار هندی –استرالیایی کمپ ایل موران لنتیم بود و راحت ترین و در عین حال اقتصادی ترین روش رو برامون هماهنگ کرد. وقتی رزرو اقامتگاه و ماشین و بقیه کارهای کنیا قطعی شد، ۳ تا همسفر ‌جدید پیدا کردیم و برای جلوگیری از کنسلی به سبک معروف ایرانی ها، سریعا پروازشون رو رزرو کردیم و با یک سری ایمیل تعداد اتاقهای هتل رو هم افزایش دادیم اینطوری هزینه سافاری و حمل و نقل هم منصفانه شد.

پیش از تمام کردن این بخش از سفرنامه باید بگم که این سفرنامه رو خیلی زودتر از این تاریخی که دارم منتشر میکنم نوشته بودم اما شرکت علی بابا یک مسابقه سفرنامه نویسی گذاشته بود که شرط کرده بود نباید سفرنامه پیش از مسابقه منتشر شده باشه، منم بچه حرف گوش کن، گفتم بزار نتیجه مسابقه بیاد بعد در ویرگول منتشر میکنم، از اون روزی که خودشون در سایتشون اعلام کرده بودن برای انتشار نتایج مسابقه 4 ماه میگذره و علی بابا هنوز نتایج مسابقه رو منتشر نکرده. این شد که صبرم لبریز شد و تاخیر رو بیشتر از این جایز ندونستم،

این شما و این بخش دوم سفرنامه من به کنیا.

برای دیدن عکسهای بیشتر میتونید به پیج اینستاگرام من سر بزنید.