بدون سر
از وقتی که رفتی سر در گمم. برگرد بیا من همین جا منتظرتم در خانه مان. اگر آمدی شاید خواب باشم، منو از خواب بیدار نکن زنگ طبقه بالا رو بزن. خیلی وقته که راحت نخوابیدم. همش کابوس می بینم ولی اينبار خواب خوش تو رو می بینم. کنار ساحل نشستیم و به غروب خورشید نگاه می کنیم تو سرت رو روی شونه من گذاشتی و من از آینده برات می گم...
صدای زنگ در مياد.مگه نگفتم زنگ در طبقه بالا رو بزن. گوشی آيفون رو بر می دارم و می گم بله و تو چیزی نمی گی چون که اصلا تو نیستی.
پیک برام پیتزا آورده.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خدایی که حواسش به تو هست
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه مهربان باشیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
آزادی در اسارت