نوشتن حالم را خوب میکند!
تونستم !

همیشه میگن خانوما راننده های خوبی نیستن، اما این قضاوت منصفانه ای نیست ، اینو وقتی فهمیدم که برای اولین بار نشستم پشت فرمون!
من یه دختر خونگیه بی خبر از همه جا بودم. تمام عمرم یا تو مدرسه گذشت یا تو خونه. اصلا بیرون نمی رفتم یعنی می ترسیدم بدون خانواده برم بیرون، یعنی ترسونده بودنم! تو نمی تونی بری بیرون، گم میشی، خودمون بعدا باهم میریم، نمی خواد بری، بلد نیستی و خوب حرف هایی که خودتون بهتر از من می دونید.
دیپلم رو که گرفتم بابام گفت:" باید گواهینامه بگیری."منی که اصلا از خونه بیرون نمی رفتم، دوچرخه نرونده بودم چه برسه به ماشین، حالا باید گواهینامه میگرفتم. اینجا باید یه اعترافی هم بکنم: من حتی از رد شدن از وسط خیابون هم می ترسیدم چه برسه به روندن ماشین! اعتماد به نفس نداشتم، البته هنوز هم ندارم. یعنی نشد یا نخواستن که داشته باشم. رانندگی اعتماد به نفس میخواد، باید نترسی باید خودتو باور داشته باشی. اما من خودمو باور نداشتم. تنها چیزی که باور داشتم این بود که نمی تونم. همین باور نذاشت که اعتماد بنفس بگیرم. اعتماد به نفس برای نشستن پشت فرمون.
وقتی برای اولین بار نشستم پشت فرمون ترس تمام وجودمو گرفت. می دونستم دوازده جلسه کمه و واقعا کم بود. من چیزی یاد نگرفتم. باید خارج از کلاس هم تمرین میکردم که خوب پدر گرامی حاضر نبود با من تمرین کنه، چرا ؟ چون اعصاب نداشت. خوب آخه چرا گفتی برم گواهینامه بگیرم؟ بلاخره حداقل باید دو سه ماه تمرین میکردم. نمیشد زیاد با مربی اموزشگاه کلاس برداشت هزینش بالا بود. اون زمان جلسه ای ۳۰۰ هزار تومن بود الان و نمیدونم.
من به هر بدبختی بود یه چیز هایی یاد گرفتم و رفتیم برای امتحان شهر. البته اینم بگم که امتحان آیین نامه رو بار اول قبول شدم. حفظیاتم خوبه خداروشکر. خلاصه دفعه اول حتی نتوستم ماشین رو روشن کنم و خوب طبیعتا رد شدم. پدر گرامی که استاد تخریب کردن هستن فرموند: "چرا استرس گرفتی ؟ چرا نتونستی روشن کنی ؟ تو که گفتی سر امتحانات استرس نداری؟" راست هم می گفتن، من هیچ وقت برای امتحانات مدرسه استرس نداشتم چون کتاب رو می جویدم، ولی پدر من امتحان ادبیات فارسی با امتحان رانندگی یکیه ؟ اصلا رانندگی کتاب داره که من قورتش بدم ؟ رانندگی عملیه ماشالا منم اینقدر کار عملی تو زندگیم کرده بودم که عملم رفته بود بالا!
رفتم برای بار دوم، بار دوم یه دور یه فرمون خوب زدم ولی یادم رفت بگم روی خط ممتد نباید دور زد و رد شدم. با سرافکندگی فراوان رفتم به سوی استاد تخریب و او هم فرمود:"تو توانایی رانندگی کردن نداری. باید یه فکره دیگه کنیم." برگشتیم آموزشگاه، جلوی در مربیم رو دید، فرمود : "دخترم تو رو بالا من میخوام با مربیت صحبت کنم." یه جوری به من گفت برو بالا انگار میخواست نقشه زدن بانک و با مربیم بکشه و من نباید می شنیدم. خوب پدر من میخواستی بگی رد شدم دیگه! مربیم بهش گفت یکی هست سه تومن میگیره امضا میزنه. شش ماه دیگه می اد اموزشگاه. بنده خدا سرش خیلی شلوغ بود به هرحال نون حلال درآوردن سخته.
پدر گرامی فرمود:" تو که عرضه رانندگی نداری، سه تومن بده گواهینامه رو بگیر." در واقع سه تومن هم خودم باید می دادم با پس انداز پول تو جیبی هام همینطور که شهریه اموزشگاه رو دادم. بعد بزرگوار حتی حاضر نبود دوساعت با من تمرین کنه! گفتم نمیدم، مدرک بدون علم به چه دردم میخوره؟ اصن هر چقدر که میخواد طول بکشه عوضش رانندگی یاد میگیرم. الان گواهینامه پولی رو چیکار کنم؟ قاب کنم بزنم دیوار؟ مگه واجبه حالا ؟ یا دیر شده؟ بزرگوار فرمود:" تو چهل بار دیگه هم امتحان بدی قبول نمیشی!"
ولی چهل بار نشد و دفعه چهارم قبول شدم. برای قبولی نیاز داشتم که پارک دوبل یادبگیرم تمام یوتوب رو زیر و رو کردم تا پارک دوبل رو یادگرفتم! شب امتحان واقعا عجیب بود برعکس بقیه شب های امتحان، حس خیلی خوبی داشتم، انگار بهم الهام شده بود ایندفعه قبولی! البته این دفعه یه کاره درست کردم بزرگوار رو با خودم نبردم و تنهایی رفتم به محل امتحان. چقدر خوش گذشت دیگه از دست غراش راحت بودم.
امتحان ساعت هشت صبح بود. خوشحال و خندان راه افتادم و به موقع رسیدم تا رسیدم سرهنگ گفت بپر تو ماشین نفر بعدی تویی! نفر قبل من اومد پارک دوبل بزنه زد به ماشین پشتی! اونم یه خانم بود مثل من پر از ترس و اضطراب پر از حرفای کسایی که بهش گفته بودن نمی تونی و اونم باورش شده بود.
نوبت من شد، منی که کلا ۲۰ دفعه رانندگی کرده بودم شاید به نظر عدد بزرگی بیاد ولی برای کسی که همیشه تو خونه بوده و با هیچ وسیله نقیله ای آشنایی نداشته عدد کمی بود. خیلی از خانم ها مثل منن تا هیجده سالگی فقط سرشون تو کتاب و درس و مشقه و بعد یهو وارد یه دنیای بزرگ میشن. برای من یاد گرفتن رانندگی سر اغاز ورود به یک دنیای بزرگ بود. حداقل به سه چهارماه تمرین نیاز داشتم. من تا اونجایی که تونستم فیلم دیدم و سعی کردم از یوتوب یاد بگیرم واقعا هم یادگرفتم و پارک دوبلی زدم که برگای خودمم ریخت ، برگای سرهنگ هم همینطور. وقتی پارک کردم بهم گف دنده عقبم برو، رفتم و بازم ریخت، برگامو میگم. باورم نمیشد تونستم. سرهنگ برگ هاشو از روی پروندم کنار زدو امضای قشنگشو انداخت پای برگه و بله من بعده چهاربار امتحان بلاخره گواهینامه گرفتم!(دست و جیغ هورا!)
پدر گرامی بهم زنگ زد : "امتحان دادی؟" گفتم:"اره" فرمود:"رد شدی؟" گفتم:" قبول شدم" فرمود: " عه؟" و اینچنین بود که با " عه؟ " احساس خویش را ابراز نمود. و اضافه کرد :" گواهینامه تو از من داری اگه من نبودم نمی تونستی بگیری." بزرگوار همیشه سند اتفاقات خوب رو به نام خودش ثبت میکنه.
الان رانندگی نمیکنم، نه بخاطر ترس به خاطر اینکه ماشین ندارم و بزرگوار ماشین نمیده چون معتقده که ماشینش رو می فرستم ته دره. الان دیگه باید منتظر باشم تا ماشین بخرم امیداورم که به زودی بخرم و بزنم به دل جاده!

مطلبی دیگر در همین موضوع
هوا را از من بگیر،خواهرم را نه.
مطلبی دیگر در همین موضوع
با قدرت اراده به آرزوهایمان برسیم
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
آزمون آیمت 2026 ایتالیا | جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران