«مرا بخوان به کاکتوس ماندن»
بهم دروغ بگو
به: منِ پشت آینه
تو بهم گفتی بعد هر شبی خورشید طلوع میکنه؛ خودت گفتی تحمل کنم و صبح که شد خورشید رو نشونم دادی. درسته؛ وقتی نور از پنجره زد تو اتاق حالم بهتر شد و تو هم دوباره توی آینه قابل دیدن شدی. ولی این دنیا برای من و تو نیست؛ دنیایی که همیشه چرخه های شب و روز داره. بهم دروغ بگو؛ بگو که آینه رو میزنم زیر بغلم و میریم شیش ماه قطب شمال زندگی میکنیم. بگو که شب نمیشه. بگو؛ وقتی لا به لای نت های موسیقی میتونم صدای حرف زدنت رو بشنوم اینارو فریاد بزن. بهم بگو که همه چیز درست میشه.
بگو که کمکم میکنی؛ چون تا الان فقط دردسر درست کردی؛ تو آرزو میکنی و این منم که باید دنبال آرزو های تو بدوئم. هروقت تو به جای من حرف زدی یه دردسر بزرگ برام ایجاد کردی. تویی که همیشه باید حبس بشی ولی من آزادت می گذاشتم. ولی من بهت امید داشتم؛ تو می گفتی میتونم و من حرف هاتو باور کردم، چون تو تصویر خودم پشت یه لایه نقره ای از جیوه بودی و من به خودم اعتماد داشتم. اما این دنیا مناسب ما نیست. این دنیای مرد های کچل با کروات های پهنه که پشت میز مینشینن،پس بهم دروغ بگو؛ بازم بگو که میتونم ادامه بدم. بگو که موهای بلند سرو میتراشیم و کچل میشیم و با یه کروات پهن به زندگی تو شرایط غیرقابل تحمل جامعه ادامه میدیم.
بهم بگو که تنها اشتباهاتم لکه های چای روی فرش اتاق ان. بگو نیازی نیست به تنهایی همه چیز رو حل کنم. بهم بگو که میتونم داستان زندگی مو خودم بنویسم؛ این دروغ رو هم بهم بگو. تو داستان هارو باور کردی؛ حالا احتمالا میتونی منو تو توهم نگه داری. وقتی توی تاریکی شب تو اون طرف آینه نیستی همه ی حقایق رو یادم میاد؛ با واقعیت رو به رو میشم و همه چیز از کنترلم خارج میشه. بهم بگو که فقط کافیه سعی کنم؛ بگو میشه تحمل کرد و نیازی نیست همه چیز رو رها کنم و توی یه غار زندگی کنم.
بهم دروغ بگو قدرت ایستادگی من، بهم دروغ بگو دوست واقعی. همراه همیشگی؛ بهم دروغ بگو! میخوام اینارو فریاد بزنم و تو هم توی گوشم نجوا کن که همه چیز رو درست می کنیم! بگو که این نبرد آخر نیست چون آخرین نبرد شوالیه به معنی مرگشه. بگو یه شوالیه با نیش پشه نمیمیره. بگو این تقصیر دنیاست که هرچیزی رو میتونم به دست بیارم به جز چیز هایی که میخوام. بگو مشکل از من نیست. من ترجیح میدم زنده بمونم تا مرگ جامعه رو ببینم؛ بهم بگو که زنده میمونیم. این دروغ آخر رو هم بگو، بهم بگو که دروغ نمی گفتی؛ بهم بگو.
مطلبی دیگر از این انتشارات
گاهی به تو فکر میکنم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامهی سوُم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه؛