As free as the ocean 🌊🤍
به قول جناب شاملو برای زود آشنای دیر یافته
بعضیا رفیق نمیشن مشين خون میرن تو رگات (:
خون توی رگِ من سلام...
مطمئنم که این نوشته رو نمی بینی مگه اینکه خودم برات بفرستم (که احتمال فرستادنش یک در هزاره فعلا)، می دونی چرا نمیفرستم برات؟ چون حس می کنم تو زیادی از این مدل پیام ها و اینجور تشریفات خوشت نمیاد! ولی من مینویسیم برات تا اگه روزی اینو دیدی بدونی که چقدر مهمی برام (:
روز اولی که باهات حرف زدم، فکر نمی کردم یه روزی اینقدر صمیمی بشم باهات که بدون هیچ خجالتی جلوت بلند بلند فکر کنم، از ریز ترین جزئیات زندگیم برات بنویسم، از غمم برات بگم از شادیم بگم، لحظه ایی که اضطراب و افسردگی خرخرمو میگرن تو اولین نفری باشی که بهش پیام می دم و میگم یکاری کن نرم توی موود ترسناکم..می بینی حتی زودتر از تصورم خودتو بهم ثابت کردی (:
اولین کسی بودی که نیمه تاریکمو دید و هیچی نگفتی، سرکوفت نزدی بجاش نگرانم شدی.. تنهام نذاشتی بجاش بیشتر از قبل کنارم موندی، توی شرایطی دوسم داشتی که خودم متنفر بودم از بودنم... تو، برای من فقط یه اسم نیستی تو بخش بزرگی از زندگی منی ((:
اگه یه روزی برحسب اتفاق این نوشته رو دیدی، بدون که الان چندساله زندگی کردن بدون تو رو یادم رفته، بهتره بگم اصلا دیگه بلدش نیستم، پس همیشه بمون، همیشه همینقدر قشنگ کنارم باشه!
امشب وقتی به ماه نگاه کردم، یاد اخرشبام با تو افتادم، اون شبایی که باهم غذا درست می کردیم و کلی میخندیدیم و دیوونه بازی درمیآوریم بعدش آخر شب می رفتیم توی بالکن و یه موسیقی ملایم گوش می دادیم و به ماه خیره میشدیم تا بلاخره عرق از سرو دوشمون راه میفتاد، اون وقت تو با داد می گفتی دوباره زمان از دستمون در رفت بیاا داخل تا بیشتر عرق نکردی (:
من دلم برای اون شبا و تو تنگ شده، همین (:
کاش این فاصله لعنتی بین ما نبود، کاش تو اینجا بودی... (:
اگه دوست داشتی برای دوستت یه جمله بنویس... همین
خدای کهکشان های ارغوانی مراقبتون باشه ??
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه
مطلبی دیگر از این انتشارات
بسمل میکنم این عشق را
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه صدو پانزده ( وقتی مریضی ... )