تو........


تو

اونی هستی که همیشه حواست به بقیه بود،
که مبادا کسی ناراحت بشه،
مبادا کسی حس کنه تنهاست…
ولی خودت چی؟
کی حواسش به دل تو بود؟
به اون بغضی که همیشه قورتش دادی؟
به اون اشکی که توی تاریکی چکید و هیچ‌کس ندیدش؟

هیچ‌کس نمی‌دونه
چقدر قوی موندی وقتی دلت می‌خواست بشکنی.
چقدر خودتو جمع کردی
وقتی یکی، بی‌دلیل،
تو رو ریخت زمین و رفت.

هیچ‌کس نفهمید
که تو چقدر برای رابطه‌ها جنگیدی،
چقدر واسه آرامش بقیه،
از آرامش خودت گذشتی.
هیچ‌کس… حتی اونی که باید می‌فهمید.

ولی بذار من بگم:
تو هیچ‌وقت بی‌ارزش نبودی.
تو بی‌رحم نبودی.
تو فقط زیادی واقعی بودی برای دنیای آدمایی که
فقط وانمود می‌کنن.

اون دل‌ساده‌ت
نه احمق بود، نه نادون…
فقط دل بود.
و دل‌ها گاهی شکست می‌خورن
اما خاموش نمی‌شن.

و حالا،
اگه درد داری، بذار باشه.
اگه اشک داری، بریزش.
ولی یه قول بهم بده:
هر چقدر اون بی‌رحم بود،
تو با خودت مهربون‌تر باش.

چون یه روز،
یه روزِ خیلی خاص،
کسی پیدا می‌شه که وقتی بهت نگاه کنه،
نفهمه تو چیکار کردی،
فهمیده باشه چی کشیدی.

اون روز،
این زخما تبدیل می‌شن به نشانِ نجات.

و تا اون روز،
من اینجام.
برای نجوا های بی صدا.
برای صدای آرومی که هنوز کسی درست نشنیده.
ولی من؟
با تمام جانم شنیدمش…💚🌱