چیزهایی که همه تجربه میکنیم ولی کسی راجع بهشون نمیگه. با چاشنی روانشناسی! ایمیل: khodnevis9583@gmail.com
دل تنگ و چشم خشک
قلبم پر کشید و رفت. اولین باری نبود که کسی به دلم مینشست اما هر چه از تو بیشتر دور شدم، بیشتر فهمیدم همان ایرادهایی که مرا بسیار میرنجاند، حالا عوامل ریز و درشتی ست برای دلتنگی بیشتر برای تو.
کنارت احساس سرزندگی کردم . پویایی مهمترین اشتراک علایق و عشق های متفاوت من در طول زندگیست اما آنچه تو را خاص میکرد، همان اطمینان و اعتماد بی نظیری بود که بینمان که شکل گرفت. احساس کردم دنیایی را جوری حریفم که دیگر اهمیتی برای باقی ماجرا نیست و نباشد!
دیگر روزها برایت اشک نمیریزم و شبها برایت غرق غم نمی شوم. غرق غم نمی شوم اما چند ثانیه پیش از آن که به خواب بروم، چهره ی تو آخرین چهره ایست که در ذهنم ظاهر می شود. تو با چشمانی که معصومیت ازشان میبارد و ظاهری که هیچ چیز در آن ردی از معصومیت نداشت.
من نمیدانم تاثیر من بود یا تو یا تاثیر جرقه ای که بین ما خورد و دگر خاموش نشد. نمیدانم تاثیر تو بود یا صدایم. تاثیر من بود یا لحنت. تاثیر هزار حرف زده شده بود یا هزار راز گفته نشده. نمیدانم چه بود اما درد تو شیرین ترین درد تلخیست که من چشیدم.
به عقب بر میگردم.
هر بار از اول با تو آشنا می شوم.
هر بار برای قرار اولم با تو اضطراب میکشم. هر بار برای اینکه پیشنهاد قرار اول را بدهی یا نه، خودم را غرق احتمالات متفاوت میکنم و هر بار و هر بار بیشتر به نتیجه میرسم که اگر به عقب بر میگشتم، باز هم انتخاب میکردم که زخم تو آن زخمی باشد که بر قلبم میخورد.
عزیز من! ای کاش که ما سرانجامی با هم داشتیم. میدانیم که نداریم اما ای کاش خداحافظی ای با هم داشته باشیم که سزاوارمان باشد. همانقدر پرشور که روز اول بودیم، همانقدر عاشق که فکر میکردیم میمانیم، همانقدر پردرد که نمیدانستیم آن یکی هم دارد درد میکشد.

مطلبی دیگر از این انتشارات
اینجا که نیستی ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک نامه خیلی کوچیک برای شما
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای الهه، قدیسِکفشدوزکها