«غریب را دِلِ سرگشته با وطن باشد🕊️!»
#نامه_نَوَدویِکُم✉️:

امّا عزیز من!
به این بارانی که همین حاضر دارد از دل آسمانِ غمبار میبارد، قَسَمَت میدهم.
قَسَمَت میدهم به این که ، نگاهَت را از من نگیری!
قَسَمَت میدهم به این بارانِ اسفندماه که ، تو هم گهگاهی دلتنگ من باشی.
قَسَمَت میدهم به این آسمان که دارد میبارد ، تو هم مرا دوست بداری.
تو نمیدانی! به ولله نمیدانی که این چند ماه چه بر حال و احوال من آمده و می آید. برای یکبار هم که شده، تو هم مرا دوست بدار و نگاهَم کن.
آن هم برای چند دقیقهای!
این عاشق بودن من را فقط خدا بهتر میداند و بس!
تو شاید کار داشته باشی امّا لاکِردار!<br/>هیچ میدانی چه بر سر من و این دل بیقرارم آوردهای؟!<br/>هیچ میدانی مرا از کار و زندگی انداختهای؟!<br/>هیچ میدانی اسیرم کردهای با آن چَشمـهای عسلی رنگِ خمارگونهات؟!<br/>آری هیچ میدانستی...؟!
#میم_عین_نوشت🌱
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه هایم: تیمارستانی که قرار توش بستری بشم
مطلبی دیگر از این انتشارات
شب هایمان بلند باد!
مطلبی دیگر از این انتشارات
"قصهی دستامون " .. 🤝🏻