نامهای به بردیا
دلم میخواد سال دیگه اگه دوباره به این متن برخوردم حداقل بتونم یه لبخند کوچیک بزنم. بدونم که زحماتم بیهوده نبودن، برای هیچی تلاش نکرده بودم. همونجاییم که الان آرزوش رو دارم، تو همون شهر، همون رشته، همون شغل، همون بردیا، همون آدم، یه جایی خونده بودم که میگفت اسم دیگهی تلاش معجزهاس. فقط دلم میخواد بهم ثابت شه نه چیز دیگه. این برای توعه بردیا دلم میخواد موقعی که این رو میخونی سرشار از حس خوب بشی.
به احتمال زیاد تا اون موقع بشدت عوض شدی و کوچیکترین شباهتت بهم باید ماهیتت باشه، البته اگه اون هستهی اصلیت تخریب نشه. تو به اون چیزی که میخوای میرسی، طرز فکر تو چیزیه که بعدها تو رو خیلی با بقیه متمایز میکنه، جفتمون میدونیم قدرت چه کارایی رو داری که ازشون فعلا آگاه نیستی. من توعم، تو منی. ما تنها کسایی هستیم که نمیتونیم بهم دیگه حتی آسیب بزنیم این رو یادت نره. موقعی که تو خیلی چیزا رو از سر گذروندی من یجایی از دنیا دارم برات مینویسم و وقتی دارم این کارو میکنم بردیای دیگهای از ما تو گذشتهی دور تر داره با افسردگیش سر و کله میزنه. من تو رو دارم، اون منو، و تو ما رو. زمان بیمعنیه. میگن تو تنها بدنیا میای، تنها از دنیا میری. جملهای به ظاهر حقیقت ولی اونها این راز رو فاش نکردن. اونها میخوان آدما همیشه احساس تنهایی کنن تا بتونن یکی رو استخدام کنن تا تنهایی اونها رو پر کنه ولی ما دستشون رو خوندیم مگه نه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
"حرف های ناگفته"
مطلبی دیگر از این انتشارات
انتهای کوچه ، جایی که پروانه ها برای چشمانت غزل میسرایند ¹
مطلبی دیگر از این انتشارات
من تو را...