نامه صد و شش ( گذشته و آینده )

علی عزیزم سلام

آخرین نامه ای که برام نوشتیو خیلی دوست داشتم. نگاه تو به آخرین قرارمون با نگاه من خیلی فرق داشت اما نگاه تورو بیشتر دوست داشتم. چند روزه که با هم حرف میزنیم و به قول خودت قرارمونو مزه مزه میکنیم. میون حرفات یه جمله ای گفتی که ذهنمو به خودش مشغول کرد.

عزیز دلم!

فکر میکنم اکثر آدمهای هم سن و سال من و تو تو دنیا حداقل یه بار عشقو یا یه رابطه ای رو تجربه کردن. و این امکان نداره که سایه ی اون ارتباط تو ارتباطات بعدیشون ، هر چند محو و کمرنگ ، نباشه . چون تو در طول یه رابطه حتی ژنهات هم تغییر میکنه چه برسه به تجربیات و اعتقادات و جهان بینیت. رابطه هر چی طولانی تر این تغییرات هم بیشتر

تو بهم گفتی : من و با آدمِ رابطه ی سمی گذشته ات مقایسه میکنی. و این مقایسه باعث میشه خودتو آزار بدی.

اون لحظه که این حرفو بهم زدی ناراحت شدم ازت و قویا تکذیبش کردم. اما بعد که بهش فکر کردم به این نتیجه رسیدم که نباید اینقدر قوی تکذیبش میکردم.

عزیز من !

من هیچ وقت تو رو با کسی مقایسه نمیکنم چون واقعا کسیو پیدا نمیکنم که بتونه به گرد پات هم برسه. اما نباید انکار کنم که رابطه های گذشته تو جسم و روان آدم تاثیر میذاره قطعا.

من اگه از گذشته ام بهت گفتم، هرگز به این دلیل نبوده که بخوام برام متاسف باشی یا با هر دعوا یا دلخوری ذهنت بره سمت گذشته. دلیلش اینه که بتونی بفهمی چرا منو اینطوری که میبینی هستم.


یار دورم!

از تیک زدن آرزو هات گفتی منم خیلی تیکامو زدم. اما اکثر آرزوهای من برای آینده است. باید تو آینده، سالها بعد اتفاق بیفته تا بشه تیکشون زد.

همشونم محصول خیال پردازی های روز و شبمه در کنارت.همه ی اینا نشون میده من تو رو برای آینده و آینده رو با تو میخوام.

پس بیخیال گذشته.

پس تار و پود تنمونو گره بزنیم به امیدهای تازه تر

پس عاشقتم ❤️

زریِ تو