امروز صبح. . .

امروز صبح
امروز صبح

امروز صبح با اینکه کاری ضروری داشتم ولی خواستم با نیت کار خیر، به کسی کمک کنم تا به جایی برود. حساب کردم 10 دقیقه بیشتر نخواهد شد. ماشین را روشن کردم و سوار شد و به را افتادیم. ترافیک سنگین و بارندگی شدید بود. مسیر 5 دقیقه ای یکساعت کشید! بالاخره به آدرس مان رسیدیم. اما کسی نبود ، گفتند از این آدرس نقل مکان کرده اند. ترافیک سنگینتر شد. نیم ساعت ماشین را کنار خیابان پارک کردم، مشکل حل نشد. خواستم اسنپ برایش بگیرم در آن ترافیک پیدا نمی شد. پس از دو ساعت و نیم مجبور شدم برگردم.

به خودم گفتم «او» می توانست خودش برود یا روز دیگری برود، تو از کار مهم خودت افتادی! فکر ارزش وقت خودت هستی؟

او!

او که بود؟ فردی ساده و پر تلاش که کارهای ساده میکرد و کسی هم او را نمیشناخت.

من!

من که بودم؟ فردی که کارهای مهمی میکند و او را میشناسند.

سوال: من بر چه اساسی به این جایگاه رسیده ام و چقدرش مربوط به تلاش خودم بوده و چقدرش اتفاق (یا ابتلای الهی)؟ و او چطور؟

عدالت این است که کمکی که به او میکنم بی منت بوده و حق خودش بدانم. حقی که می توانست برعکس شود و من جای او باشم.

بسیاری از امکاناتی که داریم از قبیل:

قدرت جسمی- هوش- خانواده سالم-اعتقادات صحیح-جایگاه اجتماعی

غالبا بر اثر یک شایستگی به آنها نرسیده ایم، پس به شکرانه، دیگران را بی منت دستگیری کنیم.

در انجام کار خیر منت مگذار
در انجام کار خیر منت مگذار