و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
به اندازه بود باید نمود (سعدی)
به اندازه بوُد باید نِمود/ خجالت نبرد آن که نَنمود و بود
این بیت حکیمانه در بوستان سعدی است.
در گلستان ، سعدی حکایتی در همین مضمون دارد:
بخشایش الهی، گم شدهای را در مناهی، چراغ توفیق فرا راه داشت تا به حلقه اهل تحقیق در آمد. به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان، ذمائم اخلاقش به حمائد مبدل گشت، دست از هوا و هوس کوتاه کرده و زبان طاعنان در حق او همچنان دراز که:
بر قاعده اوّل است و زهد و طاعتش نامعوّل.
به عذر و توبه توان رستن از عذاب خدای / ولیک مینتوان از زبان مردم رست
طاقت جور زبانها نیاورد و شکایت پیش پیر طریقت برد. جوابش داد که:
شکر این نعمت چگونه گزاری که بهتر از آنی که پندارندت؟!
چند گویی که بد اندیش و حسود / عیبجویان من مسکینند
گه به خون ریختنم برخیزند / گه به بد خواستنم بنشینند
نیک باشی و بدت گوید خلق / به که بد باشی و نیکت بینند
لیکن مرا -که حسن ظن همگان در حق من به کمال است و من در عین نقصان- روا باشد اندیشه بردن و تیمار خوردن.
اِنّی لَمُستَتِرٌ مِنْ عَینِ جیرانی / وَ الله یَعلمُ اِسراری و اِعلانی
در بسته به روی خود ز مردم / تا عیب نگسترند ما را
در بسته چه سود و عالم الغیب / دانای نهان و آشکارا
مولانا در همین مضمون اشعاری دارد در مثنوی:
گفت با درویش روزی یک خسی
که ترا اینجا نمیداند کسی
کسی با نگاهی از سر حقارت، به صاحبدلی گفت: تو اینجا ارزشی نداری. او در جوابش گفت:
در عوضش من خودم به خوبی می دانم
چه کسی هستم!
اگر عکس این بود باید ناراحت می شدم
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادش بخیر
مطلبی دیگر از این انتشارات
گناهان کوچک (پیامبر ص)
مطلبی دیگر از این انتشارات
زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری (سعدی)