زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری (سعدی)

در گلستان سعدی، فرمایشی بسیار کاربردی در ارتباط با جوانان است البته در دانش ارتباطات نیز مفید است که ابتدا خلاصه آن را نقل می کنم:

پیری را حکایت کنند که می گفت دختری خواسته بودم و حجره به گل آراسته و به خلوت با او نشسته و دیده و دل در او بسته و شبهای دراز نخفتی و بذله‌ها و لطیفه‌ها گفتی باشد که مؤانست پذیرد و وحشت نگیرد.

از جمله می‌گفتم: بخت بلندت یار بود و چشم بختت بیدار که به صحبت پیری افتادی پخته پرورده جهاندیده آرمیده گرم و سرد چشیده نیک و بد آزموده که حق صحبت بداند و شرط مودت به جای آورد. مشفق و مهربان خوش طبع و شیرین زبان.

تا توانم دلت به دست آرم/ ور بیازاری ام نیازارم . . .

نه گرفتار آمدی به دست جوانی معجب خیره رای سر تیز سبک پای که هر دم هوسی پزد و هر لحظه رایی زند و هر شب جایی خسبد و هر روز یاری گیرد. . .

گفت: چندین بر این نمط بگفتم که گمان بردم که دلش بر قید من آمد و صید من شد. ناگه نفسی سرد از سر درد بر آورد و گفت:

چندین سخن که بگفتی در ترازوی عقل من وزن آن سخن ندارد که وقتی شنیدم از قابله خویش که گفت:

زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری...

فی الجمله امکان موافقت نبود و به مفارقت انجامید.

چون مدت عدت بر آمد، عقد نکاحش بستند با جوانی تند و ترشروی تهیدست بدخوی. جور و جفا می‌دید و رنج و عنا می‌کشید و شکر نعمت حق همچنان می‌گفت که:

الحمدلله که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مقیم برسیدم...

اتمام گلستان///

اکنون با مرور فرمایش سعدی به چند جمله توجه کنیم:

در باب جلسات با جوانان، که کم طاقت هستند و شتابان؛ این اصل باید در نظر مربیان بزرگوار باشد که سخن به راهنمایی کوتاه کنند و فعالیت جسمی و هیجان و سرعت را در جوان بنگرند اگر نتوانند به پای آنان بدوند.

همین اصل در ارتباط با کودک نیز مطرح است.

البته با احترام زیاد به همه اساتید خوب خودم این را می نویسم که گاهی ناراحت می شوند که کلامشان بی تاثیر است. باید شرایط مخاطب و آنچه در ذهن و روان و احساسش می گذرد را ابتدا درک کنند تا بتوانند تاثیر گذار باشند.