و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
شبی کردی از درد پهلو نخفت(سعدی)
کتاب بوستان قدیمی مصور داشتم یادداشتی از ان را این جا می آورم،
شبی کردی از درد پهلو نخفت/ طبیبی در آن ناحیت بود و گفت
از این دست کاو برگ رز میخورد/ عجب دارم ار شب به پایان برد
که در سینه پیکان تیر تتار/ به از ثقل مأکول ناسازگار
گر افتد به یک لقمه در روده پیچ / همه عمر نادان بر آید به هیچ
قضا را طبیب اندر آن شب بمرد / چهل سال از این رفت و زندهست کرد
سعدی اشاره می کند به:
1- قضای الهی
یعنی علاوه بر محاسبات علمی خودت توجه به کل نظام خلقت و قضای الهی هم داشته باش که آن هم واقعیت است.
2- غرور
برعلم و توانایی خودت مغرور نباش
3- کلمه مرگ
طبیب حاذق هرگز در مورد مرگ بطور مستقیم به بیمار خود نمی گوید و حتی در شرایط سخت، وظیفه او امید دادن بازگشت به زنگانی است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای فردای خودمان
مطلبی دیگر از این انتشارات
عمل به علم و پاداش خداوند (امام باقر ع)
مطلبی دیگر از این انتشارات
به اندازه بود باید نمود (سعدی)