و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
موعظه (امام علی ع)

دل خويش به موعظه زنده دار
و (هوای نفس را)به پرهيزگارى و پارسايى بميران
و به يقين نيرومند گردان
و به حكمت روشن ساز
و به ذكر مرگ خوار كن و وادارش نماى كه به مرگ خويش اقرار كند.
چشمش را به فجايع اين دنيا بگشاى و از حمله و هجوم روزگار و كژ تابيهاى شب و روز برحذر دار. اخبار گذشتگان را بر او عرضه دار و از آنچه بر سر پيشينيان تو رفته است آگاهش ساز.
بر خانه ها و آثارشان بگذر و در آنچه كرده اند و آن جايها، كه رفته اند و آن جايها، كه فرود آمده اند، نظر كن. خواهى ديد كه از جمع دوستان بريده اند و به ديار غربت رخت كشيده اند و تو نيز، يكى از آنها خواهى بود. پس منزلگاه خود را نيكو دار و آخرتت را به دنيا مفروش.
پی نوشت:
مریضی:
- دل ما از انسانیت مرده است
- پر از هوای نفس است
- ضعیف و ناتوان و بی تکیه گاه است
- تاریک است
- خود پسند و خود شیفته است
درمان:
- موعظه، پرهیزکاری، یقین، حکمت و یاد مرگ
قلب مرده:
علل 4 گانه مردن قلب در حدیث امام صادق ع از قول پیامبر ص:
أَرْبَعٌ يُمِتْنَ اَلْقَلْبَ اَلذَّنْبُ عَلَى اَلذَّنْبِ وَ كَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ اَلنِّسَاءِ يَعْنِي مُحَادَثَتَهُنَّ وَ مُمَارَاةُ اَلْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ يَقُولُ وَ لاَ يَرْجِعُ إِلَى خَيْرٍ أَبَداً وَ مُجَالَسَةُ اَلْمَوْتَى فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَا اَلْمَوْتَى قَالَ كُلُّ غَنِيٍّ مُتْرَفٍ .
چهار چيز دل را مىميراند:
1- گناه روى گناه
2-كثرت همدمی و همصحبتی با زنان
3- و جدال با احمق كه تو مىگويى و او مىگويد و هرگز به سوى خير برنمىگردد،
4- همنشينى با مردگان.گفته شد:يا رسول الله مردگان كيانند؟فرمود:هر ثروتمند خوش گذران و كامجو.
موعظه:
موعظه باید بخاطر خدا باشد تا قلب را زنده ، کند مانندهمین نامه امام علی ع به فرزندش
خاموش نمودن آتش دنیاپرستی با زهد
از طرف دیگر در بخش شیطانی همین قلب، آتش شهوت و دنیا پرستی و حرص شعله ور است که آن را باید با باران زهدخاموش کرد.
یعنی انسان از نعمت های مادی به اندازه نیاز استفاده کند و دلبسته نشود. زیاده خواهی به گناه می انجامد مانند حرص آدم که از بهشت رانده شد ما را نیز از بهشت (آرامش و شادی درونی) خارج می کند.
اهمیت توجه به تاریخ گذشتگان(خلاصه داستان مولوی)
شیر و گرگ و روبهی بهر شکار
رفته بودند از طلب در کوهسار
گاو کوهی و بز و خرگوش زفت / یافتند و کار ایشان پیش رفت
شیر به گرگ گفت شکار مان را تقسیم کن
گفت ای شه گاو وحشی بخش تست / آن بزرگ و تو بزرگ و زفت و چست
بز مرا که بز میانهست و وسط / روبها خرگوش بستان بی غلط
شیر پنجه ای به گرگ زد و به گوشه ای پرتش کرد
سپس به روباه گفت تو تقسیم کن
روباه گفت:
گاو صبحانه شما، بز ناهار شما و خرگوش هم شام شما باشد.
شیر گفت:
گفت ای روبه تو عدل افروختی / این چنین قسمت ز کی آموختی
از کجا آموختی این ای بزرگ / گفت ای شاه جهان از حال گرگ
شیر هم همه را به روباه بخشید
بعد مولوی می گویه ما باید خوشحال باشیم که خداوند در امت های اول ما را نیاورد تا بتوانیم از تاریخ آنها درس بگیریم و راه درست برویم. اگر هم درس نگیریم امت های بعد از اشتباهات ما درس خواهند گرفت.
پس سپاس او را که ما را در جهان
کرد پیدا از پس پیشینیان
تا شنیدیم آن سیاستهای حق / بر قرون ماضیه اندر سبق
تا که ما از حال آن گرگان پیش / همچو روبه پاس خود داریم بیش
امت مرحومه زین رو خواندمان / آن رسول حق و صادق در بیان
استخوان و پشم آن گرگان عیان / بنگرید و پند گیرید ای مهان
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
<< باز گشت به فهرست نامه >>
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مطلبی دیگر از این انتشارات
خدابینی از خویشتن بین مجوی (سعدی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
سلامتی مال، بدن،قلب
مطلبی دیگر از این انتشارات
امید به نا امیدی ها(علی ع)