چشم بینا بهتر از سیصد عصا(مولوی)

مولوی
مولوی

در مسیر زندگی امروزه، بسیار پیش می آید که راه اصلی و مستقیم را کنار گذاشته و از مسیرهای مبهم، خود را به مقصد می رسانیم و سپس با افتخار، صدها برگ مطلب در باره پیچیدگی آن مسیرها منتشر می کنیم و به خیال خودمان این همه کار کرده ایم.

چشم خود را می بندیم و عصای اولتراسونیک به دست گرفته و در مورد ارزش و توانایی های آن سخن می گوییم؛

غافل از اینکه عصا برای چشم نا بینا است.

در زمانه ما زیادند انسان های بینا، که چشم خود را بسته و عصای زیبای خود را به رخ می کشند.

همچنین، گروهی که در مسیرش از رهبر استفاده می کند می تواند در سایه رهبر خوب، تواناییش به ثمر برسد، جایی که از صد ذکر و دعا این کار نمی آید.

مثال دیگر اینکه:

شما به دنبال صدها غذای رنگین اگر باشی بازهم کاملا سیر نمی شوی، اما اگر روحیه قناعت و صبر داشته باشی و در گرسنگی غذای بخوری، ساده ترین طعام ،لذت بخش ترین می شود. یک قناعت به که صد لوت و طبق

  • مولانا در جای دیگر می فرماید:

کسی نان خشک خیلی بدی را می خورد پرسیدند چطور می توانی به رغبت بخوری؟

گفت صبر می کنم تا بسیار گرسنه شوم در اینصورت نان خشک برایم چون شیرینی است.

آن یکی می‌خورد نان فخفره/ گفت سایل چون بدین استت شره

گفت جوع از صبر چون دوتا شود /نان جو در پیش من حلوا شود