و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله . . ..
کوشش بیهوده به از خفتگی
گاهی در زندگی رخ می دهد که در حل مسئله ای ناتوانیم و همه درها را بروی خود بسته میبینیم.
در این شرائط برخی کنار میکشند ولی برخی به تلاش خود، با آنکه میدانند فایده ای ندارد ادامه میدهند.
مولانا میفرماید:
1- خداوند، این آشفتگی، این پیگیری علیرغم نبود شواهد مثبت، این افتادن ها و دوباره برخاستن های ظاهرا بی هدف را دوست دارد.
2- در جای دیگر هم میگوید:
در طلب میزن تو دائم هر دو دست
مهم طلب کردن و درخواست است و نا امید نشدن
3- در جای دیگر میفرماید:
گرچه رخنه نیست در عالم پدید
خیره یوسف وار می باید دوید
یعنی اگر نشسته ای و میبینی همه در ها قفل است باز هم بلند شو و به سمت درِ قفل شده برو
4-در جای دیگر:
گر راه روی راه برت بگشایند
یعنی تو نشسته ای و در انتظار این هستی که شاید راهی در آینده دیده شود.
این انتظار بی مورد است و بی نتیجه
باید راه بیفتی در شرایط بیراهی، تا راهی باز شود.
5- سعدی میفرماید:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل - و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
یعنی وقتی همه راهها بسته شده است بجای نشستن و انتظار کشیدن، بلند شو، حتی شده سر به بیان بگذاری ولی ننشین ،
6- اشاره جالبی در این موضوع عطار دارد،
که حالا اگر راه پیدا شد بعدش انسان ها دچار تردید می شوند و هزار اما و اگر ، مانع رفتنشان میشود. اکنون چه باید کرد :
گر مرد رهی میان خون باید رفت، وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس، خود راه بگویدت که چون باید رفت
یعنی همه اطلاعات ، قبل از به راه افتادن قابل دسترسی نیست و بیشتر پاسخ ها در زمانی که رهروی طریق شدی خواهی یافت.
خلاصه:
اصل، خود حرکت است حتی حرکت بی هدف و خسته کننده
این از رموز مهم زندگی است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیشترین حسرت بر بزرگترین خسارت
مطلبی دیگر از این انتشارات
آسمان ها و زمین یک سیب دان(مولوی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
به اندازه بود باید نمود (سعدی)