انقلاب علوم شناختی

ماهیت و چیستی ذهن موضوعی است که بشر را همواره به خود مشغول داشته است.در اساطیر و داستان­های تمدن های گذشته تا کتب و آثار امروزی اشاراتی بر این دغدغه آدمی مشاهده میشود. با این حال بشر تا به امروز نتوانسته جوابی مناسب و قانع کننده برای آن بیاید.

در عصر ما نیز این موضوع به فراموشی سپرده نشده است بلکه با پیشرفت­های اخیر میتوان در مورد این موضوع هر چه بیشتر و آسانتر تحقیق کرد. در این نوشته کوتاه به تأثیر رایانه در تفکر به این موضوع و رویکردهایش پرداخته شده است.

قرن بیستم، قرن پیدایش ابزارها و دیدگاه­های نوین

رواج اصطلاح ذهن به سان رایانه، از تحولاتی جدید خبر میداد که اختراع رایانه یکی از آنان است. رایانه ابزاری قدرتمند است که در اواخر قرن بیستم به تازگی پا به عرصه گذاشته و به سرعت در حال پیشرفت بود. این نوآوری باعث شد که دیدگاهی نوین شروع به رشد کند و در مرکزش این ایده قرار داشت : "مغز یک رایانه است". رواج این دیدگاه مدیون علومی چون فیزیک و روانشناسی نیز میباشد.



پیشرفت های فیزیک ساخت ابزار های مشاهده و اندازه گیری فعالیت مغز را مقدور کرد. تکنولوژی هایی چون EEG و MRI محصول این پیشرفت است. دیگر مغز آن جعبه سیاه نبود که تصورش میشد. چنین ابزارهایی روانشناسان را در رفع یکی از بزرگترین مشکلاتشان یاری نمود یعنی طراحی آزمایش های علمی و تجربی روی مغز.


رویکرد غالب زمانه در روان­شناسی یعنی رفتارگرایی ، تلاشی در جهت تجهیز این علم به آزمایش علمی بود و چون تا آن دوران فعالیت­های مغز و ذهن قابل مشاهده و اندازه­گیری نبود راهکاری ارائه داد. میتوان با تقلیل ذهن انتزاعی انسان به رفتار که قابل مشاهده است آنرا مورد آزمایش قرار داد. حال که به لطف فیزیک جدید ابزار مشاهده مغز فراهم شده بود به علت باور ارتباط نزدیک ذهن و مغز نیاز به تقلیل ذهن به رفتار تا حدودی از بین رفت بنابراین نیاز به رویکردی جدید حس میشد.

جرقه انقلاب شناختی در چنین شرایطی خورد که منجر به گردهم­آیی علوم مختلف با نام علوم شناختی شد. متدولوژی اکتشاف ذهن با این انقلاب متحول گردید.دیدگاه جهان نسبت به انسان تغییر یافته بود هرچند نه لزوما در مسیر درست. نمونه­ای را میتوان در اظهار نظر الن تورینگ در مورد هوش مصنوعی و کامپیوتر دید که انتقاداتی بسیار بر آن شد. وی که شاهد پیشرفت سریع توانایی کامپیوتر ها بود بر این باور شد که تداوم این روند، کامپیوترها را به جایگاهی خواهد رساند که آنان در حل مسائل، هم تراز انسان و یا فراتر باشند و حتی شروع به تفکر کنند.



نوآوری­های علم رایانه و تأثیراتش بر متد تحقیق ذهن

در قرن حاضر شاهد تعامل علم کامپیوتر با علوم دیگر با هدف شناخت ذهن هستیم. این تعامل سبب شده نوآوری­هایی بوجود آیند که ایده ­های خود را از علومی دیگر گرفته­ اند. مثالی از چنین نوآوری­ هایی سیستم­های خبره است.

سیستم­های خبره تلاشی برای بازنمایی دانش در رایانه و استفاده از منطق برای بسط آن میباشد. نمونه ای از آن START است.
استارت سیستمی است که دانشمندان و روزنامه­نگاران را قادر به پرسش راجع به سفر فضاپیمای ویاژر (Voyager spacecraft) به نپتون و منظومه شمسی میکند. مثالی از یک پرسش و پاسخ را مشاهده میکنیم.
پرسش : نپتون به چه رنگ است؟
پاسخ START : در تصاویر نپتون اتمسفر سیاره و ابر دیده میشود. نپتون به علت وجود متان در اتمسفرش فرکانس­های آبی و سبز نور را بازتاب میکند و در نتیجه متمایل به آبی است. متان فرکانس­های قرمز و زرد نور را جذب میکند.

حاصلی دیگر از این تعامل ظهور هوش مصنوعی قوی است. هوش مصنوعی قوی شاخه­ای از علم رایانه است که متخصصانش با هدف شبیه سازی ذهن انسان و توانایی های شناختی اش فعالیت میکنند . چنین هدفی ایجاب میکند مفاهیمی چون آگاهی، خودآگاهی، هوش، خلاقیت و ... روشن گردند و و نهایتا پیاده­سازی شوند. علوم فلسفه ، عصب­ شناسی ، روان­شناسی و بسیاری دیگر در این مسیر به همکاری میپردازند.

نقش اساسی دیگری که رایانه ایفا میکند مدل­سازی نظریات مختلف و مقایسه نتایج با آزمایش های روی انسان است.

علوم کامپیوتر سبب ظهور ایده های بسیاری در این زمینه شده است که در نوشته های بعدی به آن­ها و رابطه­اشان با علومی چون فلسفه و روان­شناسی خواهیم پرداخت.

چشم ­انداز آینده

نکته ­ای که باید مورد توجه باشد این است که تضمینی برای به نتیجه رسیدن هوش مصنوعی و ساخت موجودی همچون خودمان وجود ندارد و حتی مخالفانی بسیار را متوجه خود کرده است اما با این حال با حضور چنین ابزار قدرتمندی ، علوم شناختی در جهت آشنایی بیشتر با ماهیت ذهن انسان پیش خواهد رفت و دانش­ جدیدی که در این مسیر کسب شود در درک و بهبود جوامع انسانی و فرد یاری خواهد کرد.


منبع :

Cognitive Science: An Introduction to the Study of Mind, Jay Friedenberg, Gordon Silverman