اربعین نوشت

شلوغ؟ نه قیامت بود. سیل خروشان انسانی، که فوج فوج، موکب‌ها چون موج می‌آمدند و می‌رفتند. انسان‌هایی با لباسهای گِلی، موهای ژولیده و بر سر زنان که گویا پیام مهمی را آورده بودند. "لبیک یا حسین" ملیون‌ها نفر پاسخ به فریاد "هل من ناصر ینصرنی" آقایی بود که هزار و چهارصد سال پیش به سمت سه هزار نفر بلند شد.

انسان‌هایی که آمده‌بودند تا با چشم ببیند که کربلا افسانه نبود. سکوت نکردن در مقابل بدعت در دین، تنها و بی یاور ایستادن در مقابل سه هزار لشکر پر کینه، گشنه و تشنه سر بریده شدن و معامله فرزند با خدا، داستان نبود.

و چه داستان عجیبی دارد آب نوشیدن در جوار مرقد آقایی که لب تشنه سر بریده شد.



سفر همیشه خستگی دارد و مسافر همیشه قصد استراحت و میهمان در مقابل میزبان آدابی دارد. انسان‌ها همیشه دنبال راحتی‌اند، چه در میهمانی و چه در میزبانی، و چه عجیب است داستان سفر کربلا که تمام رسومات را زیر سوال می‌برد.

با یک کوله راهی سفر شدن جای تامل دارد، چه برسد سفری به غربت و در گرمای وحشتناک هوا، با انواع درگیری با بیماری‌ها، در شهری با زبان بیگانه که مملو از جمعیت است، آنقدر که عده‌ای پشت دروازه‌های شهر بمانند و نتوانند خود را به محل قرار برسانند، عده‌ای زودتر برگردند تا جا به دیگری بدهند و عده‌ای دیرتر قصد مقصد کنند تا جای دیگری بگیرند.



آدمی همیشه به دنبال منفعت است. هیچ کاری را برای پوچ به ثمر نمی‌رساند؛ و من این روزها در حیرت آدمهایی هستم که خلاف سنت‌ها عمل می‌کنند.

به سیدی فکر میکنم که پول کرایه برگشت زوار را مخفیانه می‌دهد و وقتی دیگران می‌فهمند می‌گوید این پول را من نمی‌دهم. به خانه‌هایی که به جای محکم‌تر کردن غل و زنجیر درب خانه در مقابل خطرات احتمالی بیگانگان، غریبه‌ها را فرا می‌خوانند، یا جوانانی که به جای کنار رفتن از ماشینی که با سرعت عبور می‌کند، در مقابل ماشین می‌ایستند تا شما را مجبور کنند در خانه‌هایشان پا بگذارید یا حتی شده جرعه‌ای آب از لا به لای پنجره از آنها بگیرید.

آدمهایی که هر کدام در حد توانشان کاری می‌کنند؛ آن کس که داراتر است غذایی می‌دهد و آن کس که ندارتر، میزی کنار خیابان می‌گذارد و تعدادی لیوان شیشه‌ای، و از پارچ پلاستیکی لیوان‌ها را پر می‌کند.

آدمهایی که درآمد یکسال خود را برای روز معینی در سال کنار ‌می‌گذراند. کسایی که از رد کردن دستشان برای دادن لقمه‌ای نان ناراحت می‌شوند.

آدمهایی که از پایان کار و بستن خیمه‌ها نه تنها خوشحال نمی‌شوند که اشک می‌ریزند.

این‌ها شاگردان مکتب استادی هستند که فرزند می‌دهد و درسی می‌دهد و ما تا زمانی که زیر پرچمش باشیم خانواده‌ای هستیم که نه زبان، نه فرهنگ، نه پول، نه موقعیت اجتماعی، نه سن و نه هیچ چیز دیگری بین ما تفرقه نمی‌اندازد.


معاویه بن وهب از یاران حضرت امام صادق (ع) دعایی از ایشان را برای زائران قبر جدشان امام حسین (ع) نقل کرده که شیخ صدوق آن را در کتاب الکافی ذکر کرده است.

یَا مَن خَصَّنَا بِالکَرَامَةِ، ووعَدَنَا الشَّفَاعَةَ، وحَمَّلَنَا الرِّسَالَةَ، وجَعَلَنَا ورَثَةَ الأَنبِیَاءِ، وخَتَمَ بِنَا الأُمَمَ السَّالِفَةَ، وخَصَّنَا بِالوصِیَّةِ، وأَعطَانَا عِلمَ مَا مَضَى وعِلمَ مَا بَقِیَ، وجَعَلَ أَفئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهوِی إِلَینَا، اغفِر لِی ولإِخوانِی وزُوارِ قَبرِ أَبی عَبدِ اللهِ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ علیه السلام، الَّذینَ أَنفَقُوا أَموالَهُم، وأَشخَصُوا أَبدَانَهُم رَغبَةً فی بِرِّنَا، ورَجَاءً لِمَا عِندَکَ فی صِلَتِنَا، وسُرُوراً أَدخَلُوهُ عَلَى نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه وآله، وإِجَابَةً مِنهُم لأَمرِنَا، وغَیظاً أَدخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا، أَرَادُوا بِذَلِکَ رِضوانَکَ، فَکَافِهِم عَنَّا بِالرِّضوانِ، واکلأهُم بِاللَّیلِ والنَّهَارِ، واخلُف عَلَى أَهَالِیهِم وأَولادِهِمُ الَّذینَ خُلِّفُوا بِأَحسَنِ الخَلَفِ، واصحَبهُم واکفِهِم شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، وکُلِّ ضَعِیفٍ مِن خَلقِکَ وشَدِیدٍ، وشَرَّ شَیَاطِینِ الإِنسِ والجِنِّ، وأَعطِهِم أَفضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنکَ فِی غُربَتِهِم عَن أَوطَانِهِم، ومَا آثَرُوا عَلَى أَبنَائِهِم وأَبدَانِهِم وأَهَالِیهِم وقَرَابَاتِهِم. اللَّهُمَّ إِنَّ أَعدَاءَنَا أَعَابُوا عَلَیهِم خُرُوجَهُم، فَلَم یَنهَهُم ذَلِکَ عَنِ النُّهُوضِ والشُّخُوصِ إِلَینَا خِلَافاً عَلَیهِم، فَارحَم تِلکَ الوُجُوهَ الَّتی غَیَّرَتهَا الشَّمسُ، وارحَم تِلکَ الخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبَت عَلَى قَبرِ أَبی عَبدِ اللهِ الحُسَینِ علیه السلام، وارحَم تِلکَ العُیُونَ الَّتِی جَرَت دُمُوعُهَا رَحمَةً لَنَا، وارحَم تِلکَ القُلُوبَ الَّتِی جَزِعَت واحتَرَقَت لَنَا، وارحَم تِلکَ الصَّرخَةَ الَّتی کَانَت لَنَا، اللَّهُمَّ إِنِّی أَستَودِعُکَ تِلکَ الأَنفُسَ وتِلکَ الأَبدَانَ، حَتَّى تُرَوِّیَهُم مِنَ الحَوضِ یَومَ العَطَش.

بار خدایا، اى کسى که ما را اختصاص به کرامت داده و وعده شفاعت دادى و مختص به وصیّت نمودى (یعنى ما را وصى پیامبرت قرار دادى) و علم به گذشته و آینده را به ما اعطاء فرمودى، و قلوب مردم را مایل به طرف ما نمودى، من و برادران و زائرین قبر پدرم حسین علیه السّلام را بیامرز، آنان که اموالشان را انفاق کرده و بدن‌هایشان را به سختی انداخته بخاطر اشتیاق در نیکى به ما و امید به پاداش‏ هایى که در دوستى و پیوند با ما نزد توست برای رسیدن به ما و براى شادمان نمودن پیامبر تو و پذیرفتن فرمان ما و خشمگین ساختن دشمنان ما.

اینان اراده و نیّتشان از این ایثار کسب رضایت و خشنودى تو است پس تو هم از طرف ما این ایثار را جبران کن و بواسطه رضوان احسانشان را جواب گو باش و در شب و روز حافظ و نگاهدارشان بوده و اهل و اولادى که از ایشان باقى مانده ‏اند را بهترین جانشینان قرار بده و مراقب و حافظشان باش و شر و بدى هر ستمگر عنود و منحرفى را از ایشان و از هر مخلوق ضعیف و قوى خود کفایت نما، و ایشان را از شر شیاطین انسى و جنّى محفوظ فرما و برترین چیزى را که در دور بودنشان از اوطان خویش از تو آرزو کرده‌‏اند را به ایشان اعطاء کن و نیز به ایشان برتر و بالاتر از آنچه را که بواسطه اش ما را بر فرزندان و اهل و نزدیکانشان اختیار کردند ببخش. بار خدایا دشمنان ما بواسطه خروج بر ایشان آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند ولى این حرکت اعداء ایشان را از تمایل به ما باز نداشت و این ثبات آنان از باب مخالفتشان است با مخالفین ما، پس تو این صورت‏‌هائى که حرارت آفتاب آن‌ها را در راه محبّت ما تغییر داده مورد ترحّم خودت قرار بده، و نیز صورت‏ هایى را که روى قبر ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام مى‏‌گذارند و بر مى‌دارند مشمول لطف و رحمتت قرار بده، همچنین به چشم‏‌هائى که از باب ترحم بر ما اشک ریخته‌اند نظر عنایت فرما و دل‏ه‌ائى که‏ براى ما به جزع آمده و بخاطر ما سوخته‌‏اند را ترحم فرما. بار خدایا به فریادهائى که بخاطر ما بلند شده برس، خداوندا من این ابدان و این ارواح را نزد تو امانت قرار داده تا در روز عطش اکبر که بر حوض کوثر وارد مى‌‏شوند آن‌ها را سیراب نمائى.