ازدواج و خواستگاری (چکیده ای از مطالعاتم)


خب، اول یک سوال اساسی باید بپرسیم که، چرا باید ازدواج کنیم؟

قبل از اینکه برید به خواستگاری کسی یا خواستگاری قبول کنید حتما به این سوال فکر کنید که شما چرا میخواید ازدواج کنید؟ چه چیزی در مجردی تون ندارید که میخواید با متاهلی بهش برسید؟ میخواید ازدواج کنید که چی بشه؟

جواب های مختلفی میشه از افراد گرفت، یه سری میگن خب همه ازدواج میکنن اصن ازدواج سنت پیغمبره، یه سری میگن میخوایم تنها نباشیم دوست داریم یکیو داشته باشیم باهم بریم مسجد هیئت زیارت، بعضیا میگن دنبال آرامش و تکامل هستیم، بعضیا میگن به خاطر نیاز جنسی و عاطفی و جواب های دیگه.

اولا اگر کسی گفت به خاطر نیاز جنسیم یا نیاز عاطفیم میخوام ازدواج کنم، فورا طردش نکنیم. اتفاقا خیلی خوبه که یک شخص این نیازش رو با ازدواج میخواد رفع کنه و راهش هم همینه، اما...شخص نباید فقط به این خاطر ازدواج کنه، به این نکته توجه کنیم. اگر فقط به خاطر این موضوع کسی بخواد ازدواج کنه، هروقت که نیازش رفع شد ممکنه دیگه هیچ احساس مسئولیتی در قبال زندگی و خانوادش نکنه، چون خواسته اش از ازدواج رو گرفته!

بعضیا میگن به خاطر تکامل و آرامش، این جواب بعضا چرت و پرته! یه چیزی شنیدن و میگن، ولی خب، ما باید حتما بپرسیم که ارامش و تکامل رو شما در چی میبینید؟ چطور میخواد با همسرتون به این موضوع برسید؟ چطور با ازدواج میخواید بهش برسید؟ ارامش یعنی چی برای شما؟ حتما این سوالات رو بپرسیم چون کلمات از نظر هرکسی تعریف متفاوتی دارن.

صرف اینکه شخصی بخواد از تنهایی دربیاد ازدواج کنه هم خوب نیست.

خب پس هدف ازدواج باید چی باشه در اصل؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال اول باید جواب این سوال رو بدید که هدف تون در زندگی چیه اصلا؟ چون ازدواج یه پازل کوچیک از کل زندگی هست، هدف تون از زندگی، هدف تون از ازدواج رو هم مشخص میکنه تا حدودی.

ولی در کل از نظر اسلام ازدواج برای بقای نسل، رسیدن به آرامش و تکامل و انس گرفتن هست، داشتن مونس هست.

وقتی طرف میگه هدفش از ازدواج چیه، خواسته اش از طرف مقابل رو هم تا حدی داره میگه.

مثلا وقتی من میگم میخوام ازدواج کنم که تنها نباشم، دوست دارم تنها نرم هیئت، خواسته و انتظارم از طرف مقابلمم دارم میگم، یعنی اگر فردا با من نیای هیئت من ناراحت میشم، من دوست دارم همراهم باشی. یا میگم برای این ازدواج میکنم که ارامش داشته باشم، آرامش رو هم در این میبینم که همیشه زندگی مون اروم باشه و دعوا نکنیم و باهم خوب باشیم، خب این نشون میده من یه نگاه فانتزی دارم، مگه ممکنه تو زندگی تلخی نباشه؟ البته از نظر اسلام دعوا کردن تو زندگی زناشویی سم هست نه نمک زندگی، نمیگه اختلاف نداشته باشید، بلکه میگه دعوا نکنید.

موضوع مهم دیگه اینه که تصورات ما انتظاارات و خواسته های ما رو تعیین میکنن.

وقتی یه دانشجوی دکتری زمان تحصیلش این تصور رو داره که اره فارغ التحصیل شدم میرم رئیس فلان شرکت میشم با حقوق فلان قدر، رویابافی میکنه، بعد تموم شدن درسش وقتی میخواد وارد بازار کار بشه همین انتظارات رو هم داره و وقتی کمتر از این میخوان بهش بدن راضی نمیشه.

ازدواج هم همینه، باید تصور درستی ازش داشته باشیم تا دچار انتظاارات و توقعات غلط نشیم. مثلا من همیشه تو ذهنم از همسر ایندم این تصویر رو نسازم که آره یه ادم همیشه خوش اخلاق، همیشه خوش تیپ، همیشه مهربونه، که همیشه حوصله منو داره و همیشه بهم توجه میکنه و خیلی خوبه و فلان.

بعد وقتی وارد زندگی میشم میخوره تو ذوقم.

اگر ما ندونیم که چرا میخوایم ازدواج کنیم، تو اولین دعوایی که پیش میاد از خودمون میپرسیم اصلا من چرا ازدواج کردم؟ پس حواسمون به هدف از ازدواج باشه که پس فردا خودمون و یه نفر دیگه رو بدبخت نکنیم.

یه نکته مهم دیگه این هست که ما در ازدواج دو موضوع مهم داریم!

یکی انتخاب کردن درست همسر و دیگری مهارت های ارتباط با همسر، هر دو مهمن ولی اگر گفتید کدوم مهم تره؟ بله دومی.

اینکه انتخاب خوبی باید داشته باشیم شکی درش نیست و باید براش تلاش کنیم، اما بعد ازدواج یه نکته خیلی مهم تر هست و اون داشتن مهارت های ارتباط با همسره.

اگر ما مهارته رو نداشته باشیم، بهترین همسر دنیا رو هم که داشته باشیم، زندگی خوبی نخواهیم داشت. چون بلد نیستیم چطور رفتار کنیم. هم طرف مقابل رو اذیت میکنیم هم خودمونو.

مهارت ها رو میشه قبل ازدواج یاد گرفت و میشه کمی با پدر مادر و دیگران تمرین کرد، مثلا یکیش اینکه از خودگذشتگی داشته باشیم.

صرف اینکه یه نفر فرزند خوبی برای خانوادش هست، دوست خوبی برای رفیقاش هست، همسایه خوبی هست، میشه گفت همسر خوبی هم هست؟ نه.

واقعیت اینه که ما طرف مقابل رو هرچقدررررم که فکر کنیم خوب شناختیمش و حالا از انتخابش مطمئن هستیم، بازم در خوشبینانه ترین حالت شاید ۳٠_۴٠ درصد شناخته باشیمش. چرا؟ چون ما تاحالا در نقش همسر نبودیم.

نمیدونیم در این جایگاه چه رفتارهایی خواهیم داشت. مثلا یکی میبینید دایی خوبیه، ولی پدر خوبی نیست.

یه سری ویژگی های شخصیتی هستند که فقط بعد ازدواج بروز پیدا میکنن. برای همین شناخت هیچکس قبل از ازدواج کامل نیست و ما باید به اندازه خودمون تحقیق و بررسی بکنیم و بقیه اش رو بسپریم به خدا.

نکته مهم دیگه در مورد جلسات خواستگاری هست.

توجه کنید که تو جلسات خواستگاری، مخصوصا همون جلسه اول، ما نباید به دنبال کشف افراد باشیم، بلکه باید سعی کنیم خودمون رو معرفی کنیم کامل.

در واقع شناسایی دادن مقدم بر شناسایی گرفتن هست. یه تعریف کاملی از خودمون و نحوه شکل گیری چیزی که الان هستیم داشته باشیم. مثلا بگیم فلان کتاب درد دیدگاه کنونی من اثر گذاشته، فلان آدم باعث شده تا من چنین رویکردی در زندگیم داشته باشم و الان اینم. نه گذشته ای رو بگیم که در تصمیم گیری طرف مقابل نقشی نداره، مثلا دانشجوی ممتاز مدرسه بودم!

از خودمون روحیات و ویژگی هامون عقاید و خانوادمون توضیح میدیم. همه اینا باید شدتش هم مشخص باشه. مثلا وقتی من میگم نمازهام رو میخونم، این بررسی بشه، نمازهات براات مهمه اول وقت باشه؟ قضا بشه برات مهمه؟ چه حسی به نماز خوندن داری از اجباره یا با میل؟

یعنی صرف اینکه طرف نمازاشو میخونه قضیه رو نبندیم بره.

مهم ترین کفویت در ازدواج اسلامی، کفویت اعتقادی هست. اینکه از لحاظ اعتقادی کفویت داشته باشید، سایر کفویت ها مثل اجتماعی، علمی و غیره اولویت های بعدی قرار میگیرن.

نکته مهم که تجربی هست، هیچ وقت جلسه اول به طرف مقابل تون جواب تون رو نگید. مثلا ازتون میپرسن خب نظرتون چیه مثبت یا منفی، بگید باید بررسی کنم. چرا؟

چون واقعا باید برید خونه و فکر کنید و وقتی میرید و فکر میکنید ممکنه نظرتون عوض بشه. در کل سعی کنید همون جلسه نظرتون رو نگید. اگر نظر من اون موقع مثبت باشه و بگم مثبته بعد برم خونه و نظرم عوض بشه، به نظرم حق الناسه اون طرف مقابل رو امیدوار کردیم و بهش اطمینان دادیم حالا زنگ میزنن برای هماهنگی بعدی و ما میگیم نه!

یه موضوع دیگه ایجاد نکردن تحریک عاطفی هست.

توصیه اسلام اینه، همدیگه رو در حدی نگاه کنید که اون میل و رضایت یا عدم رضایت از چهره و ظاهر طرف مقابل رو متوجه بشید و تمام.

مثلا یه اقا پسری میره خواستگاری دختر خانم، اولش ایشون رو نگاه میکنه کامل و خوشش هم میاد و نظرش مثبت میشه، بعدش دیگه بهتره نگاه نکنه، چون ممکنه باعث تحریک عاطفی بشه، یعنی اقا پسر به خاطر خوش امد زیاد از چهره، از برخی معیارهاش که دختر خانم نداره ش میگذره، در واقع تحت تاثیر احساساتش قرار گرفته و میگه عیب نداره چون واقعا خوشگله و به دلم نشسته حالا این خط قرمزم رو هم داره ازش میگذرم مهم نیست!!!

کلا هر دو جنس دختر و پسر حواسشون باشه در جلسات خواستگاری خیلی به خودشون نرسن و شیک و پیک نکنن. چرا؟ ما میخوایم در قالب عقل و منطق تصمیم بگیریم نه غلبه احساسات و نفس بر منطق.

تیپ شما طوری نباشه که وقتی مادرتون یهو میبینه تون بگه وای چقدر خوشگل شدی، وای چه خوش تیپ شدی، معمولی و اراسته باشید.

اگر همیشه خوش پوش و شیک هستید و خیلی یه خودتون میرسید، این رو میتونید تو جلسه خواستگاری به طرف مقابل بگید که من الان یه تیپ کاملا معمولی زدم وگرنه همیشه مثلا به ترکیب رنگ های لباسام خیلی اهمیت میدم و فلان.

به هیچ عنوان عطری نزنید که بوش بمونه. ممکنه طرف مقابل از شما خوشش بیاد و شما نه، بعدها هرجا این بوی عطر شما به مشامش بخوره یاد شما میفته و ممکنه ذهنش درگیر بشه.

خیلی ببخشید که مطالب دسته بندی نشده و درهم بیان شدن تقریبا. امیدوارم استفاده ببرید.

منابع: دوره ازدواج اسلامی و کتاب ازدواج دکتر حمید حبشی.

جزوه تحریک عاطفی رو هم میتونید تو کانال اقای حسین مختاری بخونید، خیلی توصیه میکنم به همه دختر خانما و آقا پسرها، ما کارایی رو ناخودآگاه و غیر ارادی انجام میدیم که پیام های عاطفی برای جنس مخالف مون داره و چه کسایی رو با این ندونستن ها دچار تحریک عاطفی میکنیم.