حسین از من است

عاشورا هر سال می آید و حقیقتا هر سال چیزهایی به من می آموزد که سال قبل نمیدانستم و شاید نمیفهمیدم.

اما اگر عاشورا بوجود نیامده بود و نوه های پیامبر اسلام کشته نمیشدند ، چه اتفاقی می افتاد؟

یا اگر کشته میشدند ولی همچون امام علی ع یا امام حسن علیه السلام ، چه فرقی میکرد؟بیایید با هم مرور کنیم ، پیامبر در جزیره العرب به پیامبری مبعوث می شود ، پیامبر از نسل ابراهیم خلیل است ، او که سر منشا تمام ادیان ابراهیمی است و زندگی اش سراسر ایمان و تقوا و راستی است.

پیامبر در کمال ناباوری کفار و بت پرستان مکه محبوب قلب های مردم عادی کوچه و برزن میشود و در واقع پیامبر از قلبهای مردم به وجود آنها راه میافت و مردم خسته از جور و جفای خرافه و بت پرستی و جهالت و تاریکی ،به ناگهان با نوری فرای نورها مواجه میشوند و نمیتوانند پیامبر را رها کنند.چرا که پیامبر از فطرت آنها میگفت.

و بعد اتفاقی خدایی می افتد ، فتح مکه ، فتحی که مسلمانان را بر کافران غلبه داد و البته کافران بدسیرت را به یک راه شیطانی آگاه نمود ، اینکه عه اسلام چقدر میتواند قدرت آفرین باشد!!!

و این جا دقیقا نقطه عطف سران کفار همچون ابوسفیان است ، او میداند که حرفهای ابا اجدادش دیگر خریداری در میان حتی بردگان ندارد ، پس مسلمان می شود به امید بازیابی قدرت از دست رفته!

البته سیاست بازی چون ابوسفیان که در مکاری پسری چون معاویه دارد ، میداند که با بودن پیامبر ص نمیتوان قدرت را بازپس گرفت ، پس چشم امید به جانشینی و بعد از پیامبر دارد.

اما با حادثه غدیر شاید این امید هم باید نا امید میشد ولی اینجا اتفاقی هم چون اتفاق گوساله سامری می افتد ، مردمی که خود دیده بودند که امام علی ع دستش به عنوان وصی پیامبر بالا رفته است ، در بازی عجیب سقیفه گرفتار می آیند ، سقیفه ای که قبل از پیامبر کارایی داشت برای اهالی مکه ولی الان اولین قدم به بازگشت به اعقاب(گذشته) اتفاق می افتد یعنی جانشین پیامبر به سبک گذشته اعراب تعیین میشود در صورتی که هیچوقت اعراب قدرتی که پیامبر به آنها داده بود را تا آن زمان نداشتند!

خلیفه اول در حالی به خلافت میرسد که بر خلاف اصول سقیفه مدعی اصلی و وصی متواتر اسلام در جلسه حضور هم ندارد!

در هر صورت خلیفه اول تعیین شده است و علی باید میان خداحافظی با اسلام و گرفتن حق خلافت یکی را انتخاب کند و برای علی ع که خلافت از بینی بز کمتر است ،عطایش را به لقایش میبخشد و 25 سال به کشاورزی و کندن چاه و البته امامت خویش ادامه میدهد.

آن جا که جانها به سطوح می آیند بعد از اشرافی گریهای عثمان مردم بار دیگر علی یادشان می افتد و به سوی علی میروند اما مردم علی را نمی شناسند ، مردم علی ای را میخواهند که ساده زیست باشد ولی اهل ریخت و پاش بیت المال برای خواص هم باشد.

پیامبری باشد با خلق و خوی پادشاهی ، اما علی اینگونه نیست ، علی یک روز هم بیت المال را در حساب کسی نمیگذارد که بماند و همین باعث میشود یاران دیرین پیامبر و دوستان قدیم امام علی از او دور شوند و روی به مخالفان و کینه توزان بیاورند و در همان چهار سال چندین جنگ را با علی به راه بیاندازند.

اگر علی حتی بلافاصله بعد از پیامبر به خلافت رسیده بود ، قطعا مشکلاتش کمتر از زمان خلافت خودش نمیبود ، چرا که مردم در زمان فوت نبی اکرم این باور را نداشتند که علی ع توانایی حکومت داشته باشد ، و حتی در مورد اسامه از فرماندهان پیامبر برای مقابله با حمله احتمالی رومیان به مخالفت با پیامبر برخواستند و در زمان حیات خود پیامبر مخالف رای او شده بودند.

اعراب سیاست را خیلی زود یاد گرفته بودند ، یعنی از اول بلد بودند و حالا نسخه جدید آنرا بروز میدادند.

اعراب سیاست باز بودند ولی پیامبر فقط حکومت میکردند بدون سیاست ، حکومت بر اساس کتاب الله و سیره خودشان که مجوز الهی برایشان بود.

ولی اعراب این را قبول نداشتند.اعراب بعدها به علی هم گفتند که تو سیاست نداری و علی ع فرمود اگر میخواستم سیاست باز باشم احدی به من نمیرسید ، اما من سیاست باز نیستم.

علی ع که شهید شدند ، جایگاه معاویه ای که با حیله از تیغ امام علی گریخته بود شدت یافت و با صلحی اجباری با امام حسن و امام حسین و قبول دروغین شروط حسنین ع (سیاست بازی) حکومت را از آن خاندان فاسد خود نمود.

بر خلاف تعهدش یزید می گسار را بعنوان جانشین تعیین کرد و اینجاست که دیگر تعهد صلح نامه پاره میشود و امام حسین با یزید بیعت نمیکند.

آن هم با استدلال خود معاویه و به تعهد خود معاویه ، میگوید پدرت تعهد کرده بود جانشین تعیین نکند و الان تعیین کرده پس این جانشین بر اساس کلام خود پدرت اعتباری ندارد و بیعت از طرف منه نوه رسول خدا به کلی منتفی است.

البته معاویه با همه سیاست بازی اش ، کودن هم بود ، چرا که فکر میکرد یزید هم چون او میتواند باز بیعت بگیرد!!!

امام حسین حالا یا باید اثبات میکرد که انحرافِ آغاز شده بعد از فوت پیامبر به قهقرا رسیده است و یا اینکه با قبول بیعتِ یزید خود در این انحراف (نعوذ بالله) شریک میشد!!!

حکومتی به نام اسلام ایجاد شده بود ، سه خلیفه اول خود را تا حدودی جانشین پیامبر میدانستند و معاویه خود را خلیفه الله و جانشین مستقیم خدا میدانست! و حالا همه جهالت عرب با قدرت اسلام ، شمشیری بسیار تیز و خطرناکی ساخته بود که اگر این خطرناکی در تاریخ بوسیله امام حسین ثبت نمیشد ، حالا ما نمیدانستیم اسلام چیست و ما کیستیم.

البته خوی وحشیگری اعراب تحت فرمان خلفای اول و دوم در تسخیر ایران و کشتن هزاران هزار مرد و اسارت زنان به چشم خورده بود و حتی آنجا که اهالی ایران از پرداخت خمس خود داری کردند ناگهان خلیفه اول حکم به کفرشان داد و آنها را کشت و زنانشان را هم اسیر کرد.

اما مسلمان آن زمان این خوی وحشیگری را نمیفهمید چون میگفت ایرانیان غیر مسلمانند و به قول خلفا خونشان مباح است.

قدرتی انبوه شده به معاویه میرسد ، و او با ساختن کاخ سبز دمشق ،رسما از پادشاهی خویش با نام جانشینی خداوند بر روی زمین رونمایی میکند ، معاویه حالا و مخصوصا بعد از شهادت امام علی یکه تاز عرصه سیاست بازی شده است و با ثروت انبوهی که از فتوهات بدستش آمده خوی حیوانی اش روز به روز بیشتر نمایان میشود.

معاویه ای که در زمان حکومت امام علی هر روز با لشکری زمینهای تحت فرمان علی ع را نا امن میکرد و مردم را به کشتن میداد و هر طرفدار امام علی را به سادگی از دم تیغ میگذراند حالا با شهادت امام علی با خیال راحت دارد برنامه خلافت همیشگی بنی امیه را میچیند.

او که دیگر مانعی در سر راه خود نمیبیند خلافت را با وصیت به یزید منتقل میکند و رسما خلافت موروثی و پادشاهای را بر اعراب اعمال میدارد ، اعرابی که روزی قبل از اسلام اصلا نمیدانستند حکومت چیست!!!

باری یزید بعد از مرگ پدر ملعونش به خلافت میرسد و با تصور کودکانه و ابلهانه فکر میکند که با بیعتی از طرف امام حسین جا پای حکومتش را محکم میکند.

اما یزید که دوران جوانی اش به مشروب و میمون بازی و زن بازی گذشته است ، شناختی از خاندان پیامبر ندارد و نمیداند که حساب کتابهای او در مورد این خاندان خیال خامی بیش نیست.

از این رو وقتی میفهمد که امام حسین قصد بیعت ندارد ، تصمیم به حذف فیزیکی او میگیرد و میخواهد با از تیغ گذراندن ایشان حکومتش را تثبیت کند.

برای مردم عامی بیعت امام حسین موضوع مهمی است ، چرا که او پسر دختر پیغمبر خداست ، هم اوست که پیامبر در مورد او و برادرش فرموده بود حسن و حسین سیدان جوانان اهل بهشت هستند و بیعتشان بسیار مهم بود.و همین یزید را عصبانی میکرد ، یزید دنیا را جور دیگر میفهمید ، حکومتی به او رسیده بود و حق مسلم خودش میدانست و موانع جلوی راهش را به سادگی تخریب میکرد.

اما حادثه آن طور که یزید فکر میکرد ساده پیش نرفت ، حسین بن علی با یارانی اندک از یاران بی حساب یزید ترسی نداشت و از کشته شدن هم هراسی نداشتند.

و حادثه ای که یزید فکر میکرد با کشتن امام حسین در خفا تمام میشود به حادثه ای تبدیل شد که صدایش برای همیشه در جهان پیچید و تا به امروز خاموش نشده است.

و همین صدا راه حق و باطل را تا قیامت روشن ساخته است ، اگر خون امام حسین نبود دین اسلام بزودی مانند ادیان دیگر ابراهیمی فقط بدرد جمعه ی مردم میخورد(مثل یکشنبه مسیحیان)

امام حسین شهید شد به دست کسانی که ادعای جانشینی جدش را داشتند!و مطالبی را برای ما به یادگار گذاشتند که با هم بررسی میکنیم:

1.اینکه اصولا طبق آیه های قرآن طرفداران حقیقی دین و ایمان و خدا و یکتاپرستی همیشه اندک هستند و اغلب امت ها و مردم در زندگی دنیوی غرق هستند و اغلب شاکر و موحد نیستند.

وقتی با مطالعه تاریخ ، چه در زمان امام علی و چه در زمان امام حسین یاران حقیقی ایشان بسیار اندک بودند و سر بزنگاه پشت ولی خود را خالی کردند.آدمهایی که اعتقاد داشتند بیعت شکنی جرم است ولی در مورد حضرت علی براحتی بیعت شکستند.

یا وقتی که عیسی ع فرمود من انصاری الی الله و جز اندکی جوابش را ندادند و چون امام حسین ع فرمود هل من ناصر ینصرنی ، همچنان جز اندکی جوابش را ندادند.

یک نکته که بد نیست بدانیم این است که به نظر بنده در زمان پیامبر دلیل بسیار مهمی که مشرکان و مسلمانان همه فرمان پیامبر را گوش میکردند این بود که خداوند در قرآن بارها آن ها را مستقیم مورد خطاب قرار داده بود و نقشه های شوم دلشان را آشکار کرده بود و آنها به یقین رسیده بودند که چیزی از چشم پیامبر دور نمیماند و هراس داشتند.

2.اصولا اینکه یک حکومت ادعای دین داری بکند دلیل نیست که دیندار عمل کند و این در تمامی حکومتهای بعد از پیامبر غیر ازحضرت علی ع ، کاملا مشهود است ، اغلب این حاکمان با قدرت اسلام به حکومت رسیده اند و با همین قدرت مسلمانان را از بین برده اند!!!

شاید نمونه عینی که گویی از دل تاریخ همان زمان بیرون آمده است ، داعش بود ، داعش دقیقا حکومتی بود حرف از اسلام میزد ولی مسلمانان را میکشت!

3.اینکه اکنون که ما در زمان غیبت امام معصوم هستیم ، مهمترین کاری که باید بکنیم این است که خودمان یار ایشان باشیم و نه اینکه بخواهیم بقیه را یار ایشان کنیم ، چرا که شب عاشورا همه افرادی که در خیمه امام حسین نشسته بودند با همه اعتقادشان تصمیم به ماندن یا رفتن گرفتند و کسی نمیتوانست کس دیگری را مجبور به ماندن کند ، حتی خود امام هم اختیار را در دست حاضرین گذاشت و مجبورشان نکرد ، این برای اصلاح تک تک ما نکته ای بسیار مهم است.

4.مسلمان بودن و با ایمان بودن کار آسانی نیست ، مخصوصا در دنیای بی پروای امروزی ، امروز همه در معرض مادیگرایی ، لذت پرستی ، شهوت خواهی ، و خودمحوری هستیم ، دیگر خیلی فرقی نمیکند که در ایران زندگی کنیم یا در امریکا ، ما حالا در ایران هم میتوانیم بروزترین شیوه های غیر انسانی شهوت رانی و شهوت پرستی را مشاهده کنیم و این در هیچ دوره ای از تاریخ نظیر نداشته است.

بسیاری از آدمها را دیده ام و دیده اید که در سالهای اخیر به دلایل واهی از دیانت دور شده اند ، یکی میگوید من حجاب ندارم چون بی حجابی ام اعتراض به حکومت است!!! چه استدلال خنده داری ، حضرت فاطمه سلام الله علیها که خلیفه اول بر خلاف حکم پدرش امام علی را کنار زده بود ، آیا باید به نشانه اعتراض بی حجاب میگشت؟آیا این استدلال خنده دار نیست که برای اعتراض به چیزی دین و اعتقاد خود را کنار بگذاریم؟

و البته اینها استدلالات شیطانی است که از بدو ورود ما به بهشت توسط ابلیس لعین این دشمن آشکار ابنا بشر آورده میشود ، از دسته همان استدلالاتی که قابیل به خاطر آن برادرش را به قتل رساند و ما با این استدلال که خدا نمیخواهد شما جاودانه باشیم از درخت ممنوعه خوردیم و در دنیای کنونی حبس شدیم.این استدلالات بسیار نرم و آهسته انسان را از اعتقادات خواهد کند اگر جلویش نایستد.

5.ما هرگز نمیمیریم و دنیا فقط یک گذرگاه موقت است ، پس در راه دینداری وقتی کسانی را میبینید که خود را غرق در خوشی نشان میدهند نه تعجب کنید و نه حسرت بخورید ، چرا که اصولا کسی که دنیا را خوب شناخته باشد میداند که هیچ لذتی در دنیا نیست که با رنج همراه نباشد و در عصر کنونی متاسفانه حتی لذتها ، واقعی هم حتی نیستند و آمیخته شده اند به مجاز و دروغ!

سالها پیش کسی که در جوانی اش همسری میگزید در حالی که هیچ زنی را ندیده بود آنچنان لذتی میبرد که تمام شهوت پرستان کنونی درکی از آن لذت ندارند ، و آن دختر آنچنان سر مست از دوستت دارم همسرش میشد که جانش را هم برای شوهر میداد.

امروز یک روز عاشق بی حد میشوند و چند روز بعد فارغ بی حد و اندکی پس منفور بی حد!!!

حتی خوردن ما دیگر مثل قبل نیست ، در بعد لذت غذایی که اکنون ما میخوریم آنقدر با عجله و سریع خورده میشود که جز شکم پر کردن کاری از آن بر نمی آید.تازه بماند که مواد اولیه اش هم به غایت دروغین و آمیخته با مصنوعات بشری است.

6.دنیا را جدی نگیریم ، اما گذر عمر را به شدت جدی بگیریم ، ما فرصتی محدود داریم برای بازگشت به بهشتی که از آن هبوط کرده ایم ، اگر نتوانیم در این فرصت بازگردیم ، بعد از فارغ شدن از تن دیگر به این سادگی ها نیست ، در بهترین حالت که جهنمی نباشیم ، هر روز آخرت برابر با 1000 سال ماست ، چون ما نمیدانیم از اینجا به کجا میرویم و زمان و مکانش چیست یا اصلا زمان و مکان دارد یا خیر.


عمر ما چون گوهری است که باید با احتیاط آن را خرج کنیم.


یا علی...