آریا دهبان هستم ؛ ان شاءالله تا شهربانی !
فاجعه ای به نام انقلاب
بسم الله
طبق رسم هر ساله ، چندین بار خود را ملزم به حضور در کتابفروشی ها میدانم .
البته در این زمینه ، نارسایی هایی هم وجود دارد . در شهر کوچکی مثل لنگرود ، ما تنها یک کتابفروشی رسمی و یک کتابخانه رسمی داریم ، کافه کتاب و از این دست قضایا هم نیز هست ولی خب نه تعدد دارد نه کیفیت آنچنانی .
هر چه به شهرهای بزرگ تر میرویم مخصوصا رشت وضعیت کمی بهبود پیدا میکند . اما متاسفانه به همان میزان هم افول تفکر به معنای واقعی کلمه تنم را میلرزاند ...
خب منظور من از این افول تفکر چیست ؟
منظور من ، تعدد فروشگاه های کتاب کمک آموزشی موسوم به کنکور مثل گاج ، مهر و ماه ، قلمچی ، مبتکران و ... است . منظور من ، تعدد فروشگاه های کتاب های دروغین دانشگاهی است . منظور من تعدد فروشگاه های کتاب های زرد و موفقیت است . منظور من کتاب های فرنگی زبان برای گرفتن مدرک آیلتز است .
این انتقاد ها چه ربطی به انقلاب دارد ؟
همان طور که میدانیم ، اغلب انتشاراتی ها ، دفتر نشرشان ، در مکانی به همین نام در تهران قرار دارد . یعنی محل تجمع کتاب است ، مانند دسته زرگران ، مس گرها و ...
البته دون شان کتاب و کتابخوانیست که با مس و طلا و زرگران و غیره مقایسه شود اما چیزی که در آن جا فروخته میشود نه تنها کتاب نیست بلکه ارزشش چیزی جز پِهِن نیست . یعنی بعد از استعمال این ها بهتر است به دستشویی برویم !
ابتدا این که تمام دکان های کتاب در بَرِ خیابان ، توسط همان چهار نوع کتاب فروشی که نام برده ام احاطه شده .
دلیل این تراکم چیست ؟
طبق حدس من که بی طریق هم نیست ؛ میزان فروش ، حائز اهمیت است . یعنی چه ؟
آن دکانِ بَرِ خیابان ، هزینه اجاره ، رهن و خرید بیشتری از کتابفروشی های کوچه ها را دارد . در نتیجه برای پرداخت آن میزان اجاره و رهن ؛ نیاز به درآمدزایی و حاشیه سود بالا دارد .
خب مشخص است اگر بیایی کُتُبِ علامه مصباح را در ویترین بگذاری کسی نگاه هم نمیکند ... در نتیجه شما درآمد پایین تری خواهید داشت . در نتیجه بَر خیابان هم تعلیق است ، و جالب تر این که کوچه پس کوچه ها هم تعطیل است و باید در ناصر خسرو در همان دسته زرگران انتشارات بزنی ! به همین سادگی !
یعنی شما رمان مضحک و پوچ بیگانه آلبر کامو را بخواهی بخوانی ؛ در هر کتاب فروشی عمومی و خصوصی پیدا خواهد شد ! حتی در آن کوچه ها ! برای دسترسی راحت تر عموم و به قول عزیزان ، مردم !
خب این رفتار ها و این ذایقه خرید چه نتایجی را در پی دارد ؟
ابتدا این که آن منطقه از لحاظ پوشش عرفی ، یکی از بدترین مکان های تهران محسوب میشود . از دور و یک ناظر بیرونی اگر به قضیه نگاه کنیم پیشرفت فکری و عقلی را در همین آزادی بی حد و حصر میبینم همان طور که آن " مستعمل استبل " دید ! یعنی خب ببینید هم ما بیشتریم هم ما بیشتر کتاب میخوانیم بیسواد ها !
عقب مانده غرب زده ! آن چه که آن جا را شلوغ کرده ، آن کتاب های آشغال نیست بلکه فست فودها ، کافه ها و بستنی فروشی های اطراف است ! همان که بازیگر ترازی مانند علی نصیریان در مورد جشنواره کتاب گفته بود !
اما دوم :
ترکیب بند و گلواژه حضور " متخصصان " در " امور مدیریتی " همین جا مشخص میشود .
در دوران ریاست جمهوری نیروهای موسوم به اصول گرا در این کشور ، برخلاف آنچه که در رسانه ها گفته میشود ؛ شاهد وفور همین " آدم متخصص ها " در پست های مختلف هستیم و بودیم . برخلاف دُوَل اصلاح طلب که همین آدمِ اخیرش ، یک دکترا خوانده واقع در بریتانیا بود که برای تهاجم شدید فرهنگی به آن کشور ، به زبان اصیل فارسی سخن میگفت .
در نتیجه اگر مهاجرت کردید و در کمال تعجب مشاهده کردید که لُژ های شاهنامه خوانی در دانشگاه gcu ، همچون نماز اعیاد ما ، پرفتوح برگزار میشود تعجب نکنيد . یعنی همان تهاجم فرهنگی جواب داده .
آش به قدری شور است که حوزه های علمیه هم به این درد و مرض دچار شده اند . مثلا به جای استفاده از واژگانی که سنت ، تاریخ و فرهنگ ما را پیشکشی میکنند ، روی به واژگانی مثل دکتر ، کارشناسی ارشد و ... آورده اند .
با این وضعیت ، تعجب آور نخواهد بود در آینده نه چندان دور شاهد معادل سازی ارزشِ علمیِ مراجع عظام ، به پروفسور و امثالهم باشیم ...
نگار خانه
مطلبی دیگر از این انتشارات
...آری من مرگ پرستم...
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی دانسته دست به ظلم میزنند
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی محرم🙂📚