پیدا به ضمیرم او پنهان به ضمیرم او این است مقام او دریاب مقام من...
فحش ندید تا فحش ندن!عجب!
یکی از چیزهایی که داخل ویکی پدیا به قرآن گیر دادند و هیچ کس هم اونجا جوابشو رو نداده بود اینه که گفته شده بود چرا خداوند نگفته نظر هرکس قابل احترامه و نباید به آن توهین کرد؟چرا گفته فحش ندهید تا فحش ندهند؟...استدلالی بهتر از این عبارت کودکانه نبود؟
خوب باید به چند نکته دقت کنیم(اگر قرآن را تک تک آیه بررسی کنیم گمراه میشیم همه قرآن با هم هست و آیه هاش تاکید کننده یکدیگر هست)...
1-آیا خداوند ناراحت این است که فحش گیرش بیاد؟جواب خیر! چرا که خداوند میگه که...
وَقَالَ مُوسَىٰ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ
و موسی [به بنی اسرائیل] گفت: اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید [زیانی به خدا نمی رسد]؛ زیرا خدا بی نیاز و ستوده است.(۸ ابراهیم)
پس قاعدتا فحش دادن هم نوعی کفر هست و خدا زیانی نمیبینه...
2-خوب خدا که ضرر نمیکنه آیا مومن ضرر میکنه؟ کفر کافر به ایمان مومن ضرری نمیتونه برسونه اگه مومن حولسش به خودش باشه...
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
ای اهل ایمان! مراقبِ [ایمان و ارزش های معنویِ] خود باشید؛ اگر شما هدایت یافتید، گمراهی کسی که گمراه شده به شما زیانی نمی رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست؛ پس شما را از آنچه انجام می دادید، آگاه خواهد کرد.(۱٠۵ مائده)
3-در نهایت خود فرد فحش دهنده زیان می بیند.چرا که بیشتر در منجلاب کفر غرق میشود.خیلی راحت میشه اثباتش کرد:کسی که کافر هست نه بر اساس عقل بلکه بر اساس هیجانات چیزی را درست پنداشته و سپس با عقلش صرفا دنبال دلایلی گشته که درستی فرضیه اش رو اثبات کنه...حالا بخواهد استدلال باشه،مغلطه باشه،توهین به عقاید دیگران باشه،کشتن افراد و در کل او به دنبال اثبات و قوام نظریه خودش هست و به هیچ وجه بر نمیتابد کسی به عقایدش توهین کند.اگر چنین شود او که عقایدی که بر اساس هیجانات برگزیده مورد تهاجم چیزی شبیه همان مدافعان عقایدش یعنی هیجانات قرار میگیرد و بیشتر در لاک دفاعی فرو میرود و بیشتر به عقاید اشتباه میچسبد و از عقاید درست دور میشود.در حالیکه یک مومن باید به هدایت دیگران حریص باشد اگرچه اکثرشان ایمان نمی آورند و اینگونه باعث شده یک نفر بیشتر در گمراهی غرق شود.
4-خوب بهتر نبود خدا بگه احترام بگذارید؟جواب خیر!کلمات با خود احساسات به دنبال دارند و هر کلمه بر روح انسان تاثیر میگذارد خواه خود بخواهد یا نه.احترام با خود نوعی محبت و تأیید درونی به عقاید دیگران به دنبال دارد که هم مخالف اصل تبری هست و هم امکان دارد در طول زمان موجب قبول عقاید و انحطاط فرد شود چرا که احساس،بسیار میتواند تحت تاثیر احساسات قرار بگیرد.اما عبارت فحش ندهید این را به انسان القا میکند که از درون به عقاید آنها کافر باش و بیزار...نگذار در قلبت جز نور خدا چیزی قرار بگیرد.
5-معنای فحش اینجا حتما به معنای اون چیزایی که دیگران به هم میگویند نیست.بلکه هر نوع تخریب احساسی بدون درآمیختگی با قوه تعقل را میگویند و البته اگر کسی چنین کاری با ما مسلمانان در سطح جهانی کرد انجام داد بد میبیند.کسی حق ندارد تخریب احساسی کند و اگر حرفی برای گفتن دارد با عقل و دلیل و مدرک و بدون توهین بگوید.وگرنه احتمال دارد سلمان رشدی دوم شود:)...همینجور که خدا اجازه به ما نداده که عقاید کسی رو تخریب احساسی کنیم از اون ور هم به ما گفته که به کسی اجازه ندیم همچین کاری با ما کنه...
46 عنکبوت هم میگه با افراد درست بحث کنید مگر اونا که شعور بحث کردن ندارن...
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ ۖ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
و با اهل کتاب جز با نیکوترین شیوه مجادله و گفتگو مکنید، مگر با کسانی از آنان که [در مجادله با شما] ظالمانه به میدان آیند، و بگویید: به آنچه به سوی ما و به سوی شما نازل شده است، ایمان داریم و معبود ما و معبود شما یکی است و ما تسلیم [فرمان ها و احکام] او هستیم.
تنها با کسانی که مثل آدم حرف می زنند با بهترین شیوه سخن میگوییم و اگر توهین خواست کنه توقع رفتار محبت آمیز از ما نداشته باشه.خلاصه نه توهین میکینم نه اجازه میدیم کسی توهین کنه:)...
هرکی بهت سنگ پرت کرد تو بهش گل پرت کن....البته رو سنگ قبرش:)
این پست رو تقدیم میکنم به گروه فدائیان اسلام(❤)
مطلبی دیگر از این انتشارات
اسلام هنوز زندست!
مطلبی دیگر از این انتشارات
__.__شکوهِ_._پادشاهیِ _._خویشتن__.__
مطلبی دیگر از این انتشارات
پرواز تا بی نهایت ! روایت مختصری از زندگی خلبان عباس بابایی