پیدا به ضمیرم او پنهان به ضمیرم او این است مقام او دریاب مقام من...
قلب و عقل
باز به همان اندیشه خود وفادارم که واردشدن به دین تنها از راه قلب است و انسان میتواند چشم خود را به راحتی بر روی تمام گزارههای عقلی ببندد و بیاعتنا باشد اگر مرض در قلب او رخنه کرده باشد و به گمان من بزرگترین مرض همان استکبار است.
اما آیا این بدان معناست که از گزارههاب عقلی بینیازیم و تنها به همان دل میتوان بسنده کرد؟خیر!
قلب همانند شعله شمعیست که باید با آن انبوه کاه را که همان استدلالهای عقلیست سوزاند تا جلوهگر انسان مومنِمحسن باشد!
بدون قلب آتشی شکل نمیگیرد و بدون عقل جلوهای نمایان نمیشود و چه بسا قلب بیپشتوانه عقل رو به چنون و زوال کشانده شود.
قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ(۴۶ سبا)
یک توصیه میکند و آن قیام برای خدا و سپس تفکر است.و این قیام غیر از قیام آزادیخواهی اجتماعیست که آن خود نتیجه تفکر است.این قیام همان رها شدن از اسارت نفس است که همان آزادی و پاکی دل را یادآور میشود.
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا(۸ مزمل)
نام پروردگارت را یادآورشو و به اون دل بند و آگاهی و عشق را از هم تفکیک میکند و عشق را دلیل آگاهی بیان نمیکند.
كَلَّا ۖ بَلْ لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ(۵۳ مدثر)
و آنان از آخرت نمیترسیدند نه اینکه آن را نشناسند نه اینکه عقلشان کمکشان نکند بلکه قلبشان از ترس تهی بود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه کار قشنگ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
هرگز نمیرد!
مطلبی دیگر از این انتشارات
حسین از من است