دغدغه هویت
نقدی بر حجاب
حجاب فی نفسه فقط یک شیء یا یک تکه پارچه است. اول باید دید که فلسفهی حجاب چیست تا آن را از حالت شیء منتزع و تزئینی یا یک شیء تهی شده از موضوع خودش خارج کرد. به قول مولانا، آنکه بیند او مسبب را عیان، کی نهد دل بر سببهای جهان.
عقلانیتی که درون سنت و مذهب هست این سببها را شناسایی میکند. در مطلب قبل راجع به مقام زن در شاهنامه گفته شد که «زن خوب» واجد سه شرط است: زیبایی، شرم، خرد.
زن خوب در تلقی فردوسی اول باید زیبا باشد. در حالیکه حجاب این ویژگی را پس میزند و آن را پنهان کرده و نادیده میگیرد.
قشر انقلابی عقیده دارند که زن باید زیباییهای خود را بپوشاند و بعد همراه و هم راستای مرد در فعالیتهای اجتماعی مشارکت کند. مثلا ورزش کند یا به دانشگاه و سر کار برود.
نکتهی ضمنی در این طرز تفکر «همسان سازی» زن با مرد است. یعنی زن به شرط آنکه زنانگیهای خودش را پنهان کند میتواند همان کارهایی را بکند که سابق بر این بر عهدهی مرد بود.
در حالیکه در نگرش سنتی زن اساسا دارای زیبایی است و این زیبایی در تعامل و ارتباطش با مرد تعریف میشود. یعنی وجود زن زیباست و مردی باید باشد که خواهان این زیبایی باشد.
زیبایی اولین خط مرزی است که زن را از مرد جدا میکند و این جدایی و این زیبایی و این «ناز و نیاز» توامان مرد را برمیانگیزاند تا زن را از آن خود کند، یعنی خانواده تشکیل دهد.
زیبایی هم میتواند سبب هدایت و هم گمراهی شود. زیبایی میتواند آنقدر روی افراد تاثیر بگذارد که قرآن را هم پس بزنند. یا مثل داستان برصیصای عابد که پس از عمری عبادت به زنی تجاوز کرد و بعد به شیطان سجده کرد.
پر طاووس بر اوراق مصاحف (قرآن) دیدم / گفتم این منزلت از قدر تو می بینم بیش
گفت خاموش که هر کس که جمالی دارد / هر کجا پای نهد دست ندارندش پیش
دومین ویژگی زن خوب «شرم» است. یک نمود شرم پوشیدگی و حجاب است اما محدود به آن نمیشود. شرم در اصل در تقابل با «وقاحت» معنی پیدا میکند. وقاحت مربوط به زمانی است که زن وارد حیطهی مردانگی شود. مثلا در جمع حتی خصوصی و حتی زنانه از کلمات رکیک استفاده کند. یا شیوهی صحبت و رفتارش با مردان مشابه شیوهی گفتار و رفتار مردان با مردان باشد. در اسلام راجع به طرز راه رفتن و صحبت کردن زن راهنماییهایی وجود دارد.
اما قشر انقلابی حجاب را میبیند ولی به این ویژگی شرم در تقابل با وقاحت توجه ندارد. او در واقع زن را تشویق میکند تا همپای مردان کار کند و به دانشگاه برود به شرط آنکه حجاب ظاهری، که یک تکه پارچه است را بر سر و بدنش داشته باشد.
سعدی یک شعر معروف دارد که از دید فمنیستها زن ستیزانه است. آنجا به صراحت میگوید زنی که از خانه بیرون بیاید یا صدایش را غریبه بشنود وقیح است و «خدایا پناه»:
در خرمی بر سرائی ببند / که بانگ زن از وی برآید بلند
چون زن راه بازار گیرد بزن / و گر نه تو در خانه بنشین چو زن
اما در نقطهی مقابل، زن خوب زنی است که زیبا باشد و غمخوار همسر. این زن حتما باید درون موضوع خانواده تعریف شود:
همه روز اگر غم خوری غم مدار / چو شب غمگسارت بود در کنار
ویژگی سوم زن خوب که «خردمندی» است غالبا از زنان میانسال و کهنسال بر میآید که عمری تجربهی امورات خانوادگی را از سر گذرانده و میتوانند در مواقع بحرانی پشتیبان فکری و معنوی بنیاد خانواده باشند.
همهی این ویژگیها نشان میدهند که در سنت و مذهب، جایگاه زن به شکلی تعریف شده که لزوما با حفظ حجاب نمیتوان به آن جایگاه رسید بلکه به بنیاد خانواده منتهی میشود.
در نقد حجاب اول باید نگاه کرد که فایدهی حجاب چیست. یک فایدهی مهم حجاب که همگان بر آن اذعان دارند حفظ بنیاد خانواده است. اما میبینیم که در سی سال گذشته، میزان زاد و ولد و رشد جمعیت در کشور ایران که قبلا مشابه وضعیت کشورهای همسایه نظیر عراق و پاکستان بود رو به وخامت نهاده و آمار طلاق چند برابر شده است.
پس اگر «مسبب» حجاب که حفظ خانواده است دیگر موضوعیت نداشته باشد ریشهی مشکلات را باید جای دیگری جستجو کرد.
باید نگاه کرد که مملکت ایران چه مسیری را در این سی سال طی کرده که همسایگانش طی نکردهاند با آنکه حجاب در ایران اجباری بوده و گشت ویژهی ارشاد برای آن منظور شده بود.
به نظر من دو عامل «نظام بانکی» و «رسانه» مسبب اصلی این تغییرات هستند.
تغییرات نظام بانکی سبب شده است که در یک خانواده زنان نیز مجبور به کار شوند تا از پس تامین هزینهی اقساط بانکی برآیند. از طرفی مزایای نظام جدید مالی و بانکی در جهت منفعت رسانی به طبقهی متوسط سبب گسترش فردگرایی میشود. مثلا هر کس به تنهایی میتواند اشتغال داشته باشد یا خانه و سرپناه فراهم کند.
از طرفی رسانه در قالب سریالهای تلویزیون و ماهواره، کتاب و شبکههای اجتماعی به سودای «برابری» زن و مرد دامن میزند.
اشتغال زن در کنار سختگیریهایی که از فرهنگ مهاجم در ارتباط با امر ازدواج وارد میشود سبب میشود تا زنان میل کمتری به زندگی «اندرونی» و خانوادگی سنتی داشته باشند.
از طرفی آزادیهای جنسی که از طریق همین رسانهها القاء میشود سبب میشود مردان نیز نیاز کمتری به وجود شریک ثابت زندگی و «تعهد» در ازدواج داشته باشند.
همهی این مسائل ذیل مفهوم کلیتر «فردگرایی» میگنجد که در برخی از مطالب قبلیام جنبههایی از آن را نشان دادهام.
در مقابل این هجمهها، قشر انقلابی چه میکند؟ میخواهد ژست مدرن بودن داشته باشد تا متهم به تحجر نشود. لذا میگوید زن نیز میتواند آزادانه کار کند به شرط آنکه حجاب داشته باشد. در اینجا آیا حجاب چیزی فراتر از «یک تکه پارچه» است. پس زمانی که فهمید که اختیار امور از دستش خارج شده متوسل به «اجبار» میشود.
اما آیا چارهی کار اجبار است. آیا چاره در این است که برای رحم زنان و رختخواب مردان قانون تصویب شود. هر کسی باید بتواند هر گونه که خودش دوست دارد زندگی کند.
زندگی افراد در صد سال پیش به گونهای بود که اصلا اجباری در کار نبود. اگر زنی در آن موقع مثلا بیحجاب به خیابان میآمد این کار برایش گران تمام میشد ولی به این صورت نبود که ماموران گشت ارشاد او را بازداشت کنند. بلکه این جبر از نوع اجتماعی بود. مثلا ممکن بود برچسب فاحشگی به او اطلاق شود و مجبور به ترک خانه و دیار خود شود.
لذا باید دید عواملی که سبب گرایش زنان به اشتغال و تحصیل و در کل خودمختاری میشود چه چیزهایی است و جامعه را در جهت مطلوب «هدایت» کرد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
...آری من مرگ پرستم...
مطلبی دیگر از این انتشارات
۳۱۳
مطلبی دیگر از این انتشارات
دستاورد صبحهای تابستان!