«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
و اسلام را چون پوستینی واژگونه میپوشند!
مقدّمه:
وقتی میبینم خودمان گاهی برای زبان، دین، نوابغ علمی، ادبا و شعرای بیهمتایمان تره هم خُرد نمیکنیم ولی یک بیگانه از آن سر دنیا به اینها علاقه نشان میدهد و سالها از عمر خودش را صرف شناختشان میکند، احساس شرم میکنم.، وقتی میبینم اندیشمندان مسیحی در مطالعه، تحقیق و تفکر در زندگی، اعمال، رفتار و گفتار اهل بیت علیهالسلام، از اندیشمندان مسلمان، سبقت میگیرند، احساس شرم میکنم.
سال گذشته، وقتی کتاب «زینب، فریاد فرمند» را میخواندم، در مورد نویسندهی آن آقای "آنتوان بارا"ی مسیحی قدری کاوش کردم تا جایی که فهمیدم"آنتوان بارا"ی مسیحی سالها دربارهی اهل بیت علیهالسلام مطالعه کرده است و کتابهای «حسین در اندیشهی مسیحیت» و «زینب کبری؛ فریاد فرمند» را نوشته است که خوشبختانه به فارسی نیز ترجمه شدهاند و برای نوشتن کتابی دربارهی امام علی علیهالسلام، کتاب نهجالبلاغهای که این شیعهی پر ادعای ایشان، هنوز یکبار آن را به طور کامل و دقیق نخوانده است را بیش از ۲۵ بار خوانده است و دربارهی آن چنین میگوید:
من ضمن مطالعهی دیگر منابع دربارهی شخصیت امام علی و دیگر کتابهای تاریخی دربارهی زندگی و زمانهی ایشان، کتاب عظیم و برجستهی "نهجالبلاغه" را بیش از ۲۵ بار مطالعه کردم و هر بار نکات جدیدی دربارهی آن یافتم. به نظرم این کتاب، فلسفیترین کتاب عالم است.
از آنروز تا الان، بار خجالت عظیمی را به دوش میکشم و مطمئن هستم که تا روزی که زندهام، به دوش خواهم کشید. امسال، زمان زیادی از شبهای قدر خود را صرف مرور نهجالبلاغه کردم تا مبادا برای شهادت امامی که به خوبی نمیشناسم، چشم و گوش بسته و کورکوانه، عزاداری کنم. اینبار وقتی کتاب نهجالبلاغهی ترجمهی مرحوم محمّد دشتی را باز کردم، برای اوّلین بار نگاه دقیقتری به سرآغاز آن کردم و متوجه شدم که این احساس خجالت (البته خیلی شدیدتر و موثرتر) به ایشان هم دست داده است و گویا این ترجمهی گرانبهای نهجالبلاغه که از ایشان، برای ما به یادگار مانده است، نتیجهی تلاش ایشان، برای رهایی از همین خجالت است. نوشتههای خودشان را بخوانید تا متوجه ماجرا شوید:
از آغاز تحصیلات حوزوی (سالهای چهل و سه تا پنجاه) که ترجمههای موجود را مطالعه میکردم و کاستیهای مفهومی را مییافتم، نگران و در فکر چارهاندیشی بودم که یکی از نوشتههای جرج جرداق مسیحی، (استاد ادبیّات عرب در لبنان) را خواندم که اعتراف کرده بود:
«جاذبههای کلمات امام علی علیهالسلام، شوری در من ایجاد کرد که دویست بار نهجالبلاغه را مطالعه کردم».
چنان بر خود لرزیدم و به تعصّب و غرور اعتقادی من ضربه وارد شد که تا مدّتی حالت عادّی نداشتم. بر خود نفرین کردم که چرا یک مسیحی، دویست بار نهجالبلاغه را میخواند امّا من که خود را از شیعیان امام علی علیهالسلام میشمارم و ادّعای محبّت و ولایت او را دارم، به راستی چندبار نهجالبلاغه را خواندهام؟ و با مفاهیم ارزشمند آن به چه میزان آشنایی دارم؟
ما که در خانوادهی شیعه، از پدر و مادری شیعه، و از خاندان شیعه و در کشور شیعیان قرار داریم، چرا باید با نهجالبلاغه بیگانه باشیم؟
در خوانش شبهای قدر امسال، به جملات تکاندهندهای برخورد کردم که بدون اغراق باید بگویم، دچار شوکّ شدم. مثلاً در بخشی از خطبه ۱۰۸ ، وقتی حضرت علی علیهالسلام، از مسخ شدن ارزشها در حکومت بنیامیّه میگوید. وقتی در شاخصهای حکومت بنیامیّه، دقیق شدم و با حکومت فعلی خودمان مقایسه کردم، منصفانهترین، محترمانهترین و لطیفترین نتیجهای که توانستم بگیرم این بود که شاید اکنون در حکومت بنیامیّه زندگی نکنیم که الحمدللّه نمیکنیم و تمام شاخصهای حکومت بنیامیّه را نداشته باشیم که الحمدللّه نداریم، ولی خیلی از شاخصهای آن را نیز متاسفانه داریم و این نشاندهندهی آن است که هنوز از پیاده کردن یک حکومت اسلامی واقعی که ادّعای آن را داریم، از زمین تا آسمان فاصله داریم و برای رسیدن به آن چارهای نداریم جز اینکه تا تهماندههای اسلام باقیمانده است و تا کار از کار نگذشته است، همگی به خودمان بیاییم و به فکر اصلاح واقعی راه و روشی باشیم که در پیش گرفتهایم. خودتان قضاوت کنید:
پس در آن هنگام که امویان بر شما تسلّط یابند،
باطل بر جای خود استوار شود،
و جهل و نادانی بر مَرکبها سوار،
و طاغوت زمان عظمت یافته،
و دعوتکنندگان به حق اندک و بیمشتی خواهند شد.
روزگار چونان درندهی خطرناکی حملهور شده،
و باطل پس ز مدّتها سکوت، نعره میکشد،
مردم در شکستن قوانین خدا دست در دست هم میگذارند،
و در جدا شدن از دین متّحد میگردند،
و در دروغپردازی با هم دوست و در راستگویی دشمن یکدیگرند.
و چون چنین روزگاری میرسد، فرزند با پدر دشمنی ورزد،
و باران خنککننده، گرمی و سوزش آورد،
پستفطرتان همه جا را پُر میکنند،
نیکان و بزرگواران کمیاب میشوند،
مردم آن روزگان چو گرگان، و پادشاهان چون درندگان،
تهیدستان طعمهی آنان، و مستمندان چونان مردگان خواهند بود،
راستی از میانشان رخت بر میبندد، و دروغ فراوان میشود.
با زبان تظاهر به دوستی دارند امّا در دل دشمن هستند،
به گناه افتخار میکنند، و از پاکدامنی به شگفت میآیند،
و اسلام را چون پوستینی واژگونه میپوشند!
از جملات عجیب دیگر که با آنها برخورد کردم، بخشی از خطبهی ۳۲ بود که در آن، حضرت علی علیهالسلام، وضعیت "پاکان" را در جامعهی مسخ شده، شرح میدهد و به ما تذکّر میدهد که پاک بودن در جامعهی مسخ شده چه قدر سخت و جانفرسا است:
در این میان گروه اندکی باقی ماندهاند که:
یاد قیامت، چشمهایشان را بر همه چیز فرو بسته،
و ترس رستاخیز، اشکهایشان را جاری ساخته است؛
برخی از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگی میکنند؛
و برخی دیگر ترسان و سرکوب شده یا لب فروبسته و سکوت اختیار کردهاند؛
بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت میکنند،
و بعضی دیگر گریان و دردناکند که تقیّه و خویشتنداری،
آنان را از چشم مردم انداخته است،
و ناتوانی وجودشان را فرا گرفته گویا در دیای نمک فرو رفتهاند،
دهنهایشان بسته، و قلبهایشان مجروح است؛
آنقدر نصیحت کردند که خسته شدند،
از بس سرکوب شدند، ناتوانند
و چندان که کشته دادند، انگشت شمارند.
اجازه بدهید کمی هم از خطبه ۱۸۷ که مربوط به سخنرانی حضرت علی علیهالسلام، پس از جنگ نهروان، در کوفه است را برای شما بیاورم. بخشی که حضرت در آن خبر از حوادث آینده میدهند. خودتان بخوانید و قضاوت کنید که چه میزان از آیندهای که حضرت علیهالسلام، از آن سخن گفتهاند، محقّق شده است:
آگاه باشید!
آنان که پدر و مادرم فدایشان باد، از کسانی هستند که در آسمانها معروف، و در زمین گمنامند.
هان ای مردم! در آینده پشت کردنِ روزگارِ خوش، و قطع شدن پیوندها، و روی کار آمدن خردسالان را انتظار کشید،
و این روزگاری است که ضربات شمشیر بر مومن آسانتر از یافتن مال حلال است،
روزگاری که پاداش گیرنده از دهنده بیشتر است.
و آن روزگاری که بینوشیدن شراب مست میشوید، با فراوانی نعمتها، بدون اجبار سوگند میخورید، و نه از روی ناچاری دروغ میگویید.
و آن روزگاری است که بلاها شما را میگزد، چون گزیدن زخم کردن دوش شتران از پالان!
آن رنج و اندوه چقدر طولانی، و امید گشایش چقدر دور است!
القصّه:
اوّل از همه، از خودم میخواهم و بعد از شما حتی اگر جز کسانی هستید که هیچ اعتقادی به خدا و دین خدا ندارید، خواهش میکنم به دور از هرگونه پیشداوری و تعصّبی، یکبار نهجالبلاغه را با آرامش و سر صبر بخوانید. ببینید این کتاب عجیب با شما چه کار میکند؟
البته اصرار دارم حتماً نهجالبلاغهی ترجمهی مرحوم دشتی را بخوانید که لنگه ندارد و دارای توضیحاتی است که ما را از برداشتهای سوء، ناشی از درک ناصحیح برخی از کلمات عربی، بر حذر میدارد. اگر هم پیش از این خواندهاید ولی ناقص خواندهاید. یک مرتبه به طور کامل بخوانید.
از خصوصیّات کتابهای بزرگی مثل قرآن و نهج البلاغه این است که فرد، در هر بار خوانش، به نکاتی دست پیدا میکنید که در خوانشِ پیش از آن اصلاً متوجه آنها نشده است.
بیایید تلاش کنیم اگر فردا روزی کسی از ما پرسید: «ای مسلمان! جرج جرداق مسیحی، ۲۰۰ بار و آنتوان بارای مسیحی، ۲۵ بار، نهجالبلاغهی امام درجه یک شما را خواندهاند، تو خودت چند بار خواندهای؟!» بتوانیم جواب درخور و آبرومندانهای به او بدهیم.
اگر نهجالبلاغه را خوب بفهمیم، علی علیهالسلام را خوب خواهیم فهمید. با فهمیدن خوب و صحیحِ حضرت امیر علیهالسلام، پیامبر (ص)، حکوت اسلامی، دوست، دشمن، منافق، ریاکار، عدالت، دنیا، معاد، آخرت،... و دین خدا را به خوبی خواهیم شناخت.
و والله اگر دین خدا را خوب بشناسیم، آبروی اسلام و مسلمانی را کمتر خواهیم برد و اسلام را دیگر چون پوستینی واژگونه نخواهیم پوشید!
و والله اگر دین خدا را خوب بشناسیم، کاری بر سر آن نمیآوریم که به جای این کلام خدای متعال که «رأیت النّاس یدخلون فی دین الله افواجا»، شاهد تحقّق واقعهی جانسوزِ «رأیت النّاس یخرجون فی دین الله افواجا» باشیم!
دو یادداشت پیشین:
گاهنامهی دستانداز شماره بیست و دو:
دوستان عزیز و فرهیخته، مهلت نویسندگی برای موضوعات گاهنامهی شماره بیست و دو، طبق قرار قبلی، به پایان رسید و آخرین فهرست شرکتکنندگان در مسابقهی دستانداز، در پایانِ مطلبِ «چگونه یک میلیون غلط املایی را مثل آب خوردن، وارد بازار نشر کنیم؟!»، آمده است. دوستانی که در مسابقه شرکت کردهاند، لطف کنند برای انجام رایدهی و تکمیل فرایند حضور خود، فهرست و توضیحات پایان این مطلب را به دقّت مطالعه کنند.
چنانچه وقت داشتید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندر احوالات "کف خیابون"
مطلبی دیگر از این انتشارات
از حرف تا عمل
مطلبی دیگر از این انتشارات
☆زرق & برق☆