پنجولهای شیطان
پدربزرگی داشتم که به حاجی عابد معروف بود. البته اسمش حاجی قاسم بود. اهل دعا ونماز وقرآن وکتاب بود. خیلی زیاد زیارت میرفت. خودش میگفت 70بار کربلا رفته که اغلب آنها راباپای پیاده میرفت. آخرآدم پولداری نبود. دوتاپسرش درعراق ساکن بودند. یکی درکربلا ویکی درنجف. پیاده راه می افتاد وروزهای زیادی راه میرفت تابه مقصدش میرسید. بعد حدود یک ماهی درکربلا یانجف میماند ودل سیر زیارت میکرد. به دیدار علما هم میرفت وازاونجا کسب علم وکسب فیض میکرد. پدربزرگم پیرمردی ریزنقش بود باچشمانی روشن وزیبا، قدی نه چندان بلندکه به سبک ایرانیان قدیم قبا میپوشید وشال دورکمرش میبست وعبایی روی شانه می انداخت وعمامه ای روی سرش.البته آخوند نبود. کشاورز بود. گندم میکاشت. باغ کوچکی هم ازخودش داشت. همیشه توی جیبهای قبایش چیزی برای شاد کردن بچه ها داشت. وقتی چندتابچه، خصوصا نوه هایش رامیدید که یکجا هستند، بین آنها مینشست واول از جیب قبایش مرحمتی به آنها میکرد وبعد برایشان حرف میزد. ماهم خیلی حرفهایش رادوست داشتیم. بیشتر حرفهایش درمورد اتفاقات آخرالزمان بود. دراین مورداطلاعات زیادی کسب کرده بود. کتاب خوانده بود. ازعلما سوال کرده بود. برایمان از «یمانی وسید خراسانی» میگفت. از «سفیانی ودول دجّال».
میگفت وقتی حضرت ظهور کنند، یارانشان بر ابرها مینشینند وخودراخیلی سریع به کعبه، نزد امام میرسانند وماانگار فیلمی تخیلی دیده باشیم وااااای بلندی میگفتیم وسوال میکردیم آخه چجوری باباجون؟
قطعا منظور هواپیما بود...
اما پدربزرگم میگفت : «به قدرت خداهمه چی ممکن میشه بابا»!
میگفت امام که ظهور میکنند همه آدمها به کف دستشون نگاه میکنند وکعبه وامام ویارانشون راکف دستشون میبینند. بازهم ماباتعجب میپرسیدیم :مگه میشه؟
قطعا منظور این موبایلهایی بوده که کف دست ماست ومیشه به برکت علم وتکنولوژی واینترنت ازهرجای دنیا فیلم وعکس دید.
اما پدربزرگم میگفت : «به قدرت خدا همه چی ممکن میشه بابا»!
میگفت حضرت که بیاند علم خیلی پیشرفت میکنه. دست میکشند پشت سر آدمها وآدمها مغزشون بی نهایت میشه.
قطعا منظور همین بحث تراشه ها درمغز بوده که این روزها مطرحه!
اما بازهم پدربزرگم معتقد بود : «به قدرت خدا همه چی ممکن میشه بابا»!
میگفت درآخرالزمان شیطان آخرین تلاشهاش رامیکنه تاهرچی بیشترمردم راازتیم خدابیاره توتیم خودش. میگفت شیطان مثل گربه ای که جایی گرفتار شده پنجول میکشه، گاز میگیره، حمله میکنه، وحشی میشه. چون میدونه باید توروزهای کمِ باقی مونده سپاه خودش رابیشتر کنه.
این روزها خیلی به حرفهاش فکر میکنم. هرجا توشهر ورسانه میچرخم نشانه هایی ازپنجولهای شیطان هست.
اونجا که شاگردم باشک میپرسه «خانم! واقعا قرآن یک کتاب آسمانیه؟»
اونجا که میبینم زیر میزی های پزشکان ومدیران وکارمندها اززیر میز اومده روی میز ورشوه دادن ورشوه گرفتن عادی وطبیعی شده.
اونجا که ربا خوردن توجیه اقتصادی میشه.
اونجا که دختران شهر وکشورم رامیبینم برای دل بردن از جنس مخالف ازهم سبقت میگیرند وبه هم آموزش میدهند وبااین سوژه ها جوک هم میسازند.
اونجا که برهنه شدن بین آدمها نشان پیشرفت اونها، لباسهای پاره پاره نشان باکلاسی وتتوهای وحشتناک صورت وپاره کردن زبان نشان زیبایی محسوب میشه.
درمورد غزه که هیچ نگویم 😭😭😭😭
اصلا نمیخوام متن راباآوردن مصادیقی از زخمهایی که شیطان هرروز وهرلحظه به پیکره ی فرهنگ وایمان واعتقاد انسانهای دنیا وبه طبع اون ماایرانیهاوارد میکنه، طولانی کنم. خودتون بهترازمن میدونید.
اما چیزی که برام مهم شده اینه که:
این روزها زخمهایی از پنجولهای شیطان حتی روی امنیت کشورمون هم دیده میشه.
پارسال دوتاازاین زخمها راتوشاهچراغ خوردیم😭وامسال یکی ازاین زخمها رادرکرمان، درکنار مزار حاج قاسم.
چند روز پیش که نیمه شعبان بود زمزمه هایی ازپیداکردن چندین تروریست توقم هم پیچید. هول وولایی به دل مردم افتاده بود. اطلاعات پیامک میداد به اهالی قم که درصورت مشاهده مورد مشکوک به اطلاعات سپاه اعلام کنند.
سگهایی برای یافتن مواد منفجره وبمب دراطراف قریه جمکران به همراه پلیس، درحال گشت زنی بودند.
اینقدر امسال دردل مردم قم وزائرین جمکران نگرانی بود که حتی یکی ازدوستان ویرگولی قمی بنده، این نگرانیشون رابامن در میون گذاشتند وگفتند امسال از اینکه بخواد تومراسمهای جشن شرکت کنه نگران هست.
این درحالی بود که سالهای قبل مردم اصلا نگرانی دراین مورد نداشتند. البته خداراشکر میکنم به لطف خدا ونظر خودامام زمان ومدد وهوشیاری وتلاشهای اطلاعات سپاه، جشن نیمه شعبان به کاممون تلخ نشد🤲
من همیشه توانتخابات شرکت میکردم. امسال هم شرکت میکنم اماحس میکنم شرکت درانتخابات امسال خیلی مهمتر وواجبترازهرسال هست. چون من این روزها پنجولهای شیطان رابه وضوح روی امنیت کشورم احساس میکنم ودوست ندارم درزدن این زخم ها مؤثر باشم.
پ ن:چقدر نوشتن این پست سخت شد. بس که حال ویرگول بد بود.. 🤕
مطلبی دیگر از این انتشارات
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
مطلبی دیگر از این انتشارات
رویایی در تاریکی نیمه شب...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تُفو بر این عشق! اُف بر این عاشقی!