سلام...
چهارشنبه سوری
سوالی که خیلی ها به ذهنشون میرسه اینه که چی شد که قرآن که در موقع نزول خودش اون همه تغییر اساسی رو در عربستان ایجاد کرد عربستانی که آن روز یک سرزمین به شدت ضد فرهنگ و ضد انسانی بود و مردمش دختران خودشون رو میکشتند و مدام در جنگ و خونریزی قبیله ای مشغول بودند به کلی عوض شدند و در زمان حیات پیامبر پله های زیادی رو به سمت بهبود بالا رفتند.
چرا اکنون دیگر آن اثر عمیق را بر مردمانی در روزگار ما و خود ما ندارد؟
اول باید بدانیم که محوریت اصلی قرآن ایجاد و اصلاح اخلاق است و البته به مهمترین عامل ضد اخلاق ، یعنی "بقا" به شدت توجه دارد.
بطور خلاصه باید بدانیم که ریشه ی همه ی دعواهای انسانی در واقع حفظ بقاست (راز بقا نه ها) و البته حفظ بقا در مورد عموم جانداران فقط به خورد و خوراک محدود نیست و مواردی چون مسکن ، همسر و زاد و ولد و امکانات بیشتر در هر زمینه ای را شامل می شود.
در واقع این دعوا ریشه ای تاریخی و قدیمی در نوع انسان دارد و البته قرآن در بسیاری از آیات برای انسان روشن می سازد که رزاق خداست و خداوند به ازای هر آفرینشی که از هر انسان دارد رزق و روزی ای برای او در نظر دارد ، رزق و روزی ای در تمامی وجوهِ زندگیِ یک انسان.
و درواقع با دعوت انسان به دوری از شیطان و نفس انسانی که مدام او را به کمی ها و کاستی ها توجه میدهد ، دعوت میکند که بسوی رزاق اصلی دست بلند کنند.
اما باید بدانیم که:
- در دنیایی که زندگی میکنیم به دلایل بسیار زیادی چشمها به دست اربابان جدید دنیاست و برای بسیاری قابل باور نیست که رزق دست خداست!
- در وضعیتی که هستیم حکومتی مذهبی وجود ندارد که توانسته باشد یک زندگیه معمول وبی تکلف را که مواهب مادی را در اختیار مردم قرار دهد و در واقع بخواهیم بهتر بگوییم ، جلوی خورد و برد را بگیرد تا رزق مردم در آشفته بازار به خانه کسان دیگر راه پیدا نکند.حکومتی همچون حکومت پیامبر وامام علی علیهم السلام.
- اخلاق هم در جوامع اسلامی وضع بسیار بدی دارند و اتفاقا خوش اخلاقی و خوشرویی از مواردی است که سردمداران و مدعیان دینی ندارند.و البته این مدعیان اصرارِ روز و شب دارند که اصل و اساس دین هستند!و همین باعث بدبینی و ناامیدی خیل زیادی از مردم گشته است.
بدون هیچ رودربایستی باید بدانیم که عملِ افراد مذهبی در سطوح مختلف باعث جذب شدن مردم به دین میشود ، وگرنه که بعد از فوت پیامبر ص اوضاع بسیار آشفته شد و از دین چیزی جز اسم نماند ، اسمی که فقط تامین قدرت میکرد.
و با تلاشهای مکرر ائمه باز هم کار همچنان به هم پیچ خورد و با شهادتِ امام حسین ، اثبات شد که وحشی گری میتواند لباسِ دینی داشته باشد.
همان لباسی که در جنگ های صلیبی هم پوشیده بود هزاران هزار انسان را به کشتن داده بود.
گویی یقینا باید کسی که خودش ذره ای "خود" نداشته باشد و خودمحور نباشد نیاز است تا آن وجهه ی الهیِ قرآن را به مردم یاد بدهد.و تاثیرات اخلاقی آن فراگیر شود یا حداقل تاثیرات ضدِ بد اخلاقی اش قدرتمند شود.
چهار شنبه سوری امسال با اون همه ترقه و انفجار یقینا به بنده فهماند که بسیاری از مردم مفاهیم اولیهِ مسلمانی و حتی نامسلمانی را دیگر یاد ندارند و با هر بهانه ای موجب آزار و اذیت دیگران میشوند.این نمونه ای از فرآیند عمیق فرهنگی در یک جامعه ی دینی با سابقه ی چند هزار ساله است!
البته این مختصِ بسیاری از مراسم مذهبی هم هست ، مراسمی که در واقع باید پشتوانه ِ ترویج اخلاق باشند ولی خود دقیقا مقابل اخلاق ایستاده اند.
در واقع برای بسیاری از افراد صرفِ انجام دادن "هر چیزی که دینی ، فرهنگی، ملی" باشد کافی است و اینکه آن چیز چه اثر اخلاقی و یا ضد اخلاقی دارد ، ندارند.
و الحمدالله در این زمینه میان همه گروه ها وجه مشترکی وجود دارد و همه از آن سود میجویند...و هر آنچه ضد اخلاق هست را دانسته و نادانسته انجام میدهند.

مطلبی دیگر از این انتشارات
تُفو بر این عشق! اُف بر این عاشقی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
ای ساربان
مطلبی دیگر از این انتشارات
جوشن کبیر به مقدار لازم...