ارتباط خلق هنری با کهن الگوی سایه


اگر علاقه مند به زندگی و شخصیت هنرمندان بزرگ باشید ، قطعا دیده و یا شنیده‌اید که آثار برخی از آن ها کمی میتواند از شخصیتشان دور باشد و یا به طور کلی نامربوط .

این عنصر در قلمروی هنر با پیشرفت زندگی بیرونی و اجتماعی رنگ بیشتری به خود گرفت . خوانندگان راک و متالی که بر روی صحنه با ظاهر و اشعاری اگزوتیک و عجیب ظاهر میشدند ، نویسندگانی که داستان های جنایی و ترسناک می‌نوشتند و کارگردانی که فیلم‌های خشن میسازد ، در زندگی عادی خود رفتاری بسیار موجه و آرام دارند .

در اصل بجز عنصر تصعید در روانشناسی که در آن تکانه‌های ناخوشایند فرد تغییر میکند و به رفتار قابل پذیرش و متعالی تبدیل میشود ، این اتفاقات میتوانند ریشه در «سایه» نیز داشته باشند .

سایه کهن الگویی بود که یونگ آن را مطرح کرد و دبی فورد آن را اینگونه تعریف میکند: (تعارض ميان آنچه هستيم و آنچه مى‌خواهيم باشيم، هسته مركزى كشمكش‌هاى انسان است ،طبيعت دوگانه­ مان را انكار مى‌كنيم يا آن را ناديده مى‌گيريم که این طبیعت دوگانه همان سایه شخصیت ماست )

در اصل انسان در ناخودآگاه خود نسخه‌ای کاملا متفاوت ، ترسناک و بیگانه با شخصیت ظاهری خود دارد. نسخه‌ای که همیشه آن را پس می‌زنیم و با پس زدن ، آن را تشدید میکنیم .

یونگ معتقد بود سایه شخصیتی را باید به طور کامل شناخت و بر آن مسلط شد .

سایه‌ای که میتوان گفت بسیاری از هنرمندان آن را خلق کردند و توانستند کامل به آن مسلط شوند. از هیچکاک که از ترس ها و کابوس های خود فیلم ساخت ، تا شاعران و نویسندگان دیگر که ناخودآگاه دنیای تاریک و سایه خود را به دنیا آوردند تا بر آن چیره شوند.

پی نوشت: بررسی کهن الگویی در هنر از دیرباز در «نقد ادبی کهن الگویی » رایج بود و مقاله‌ای با عنوان «بررسی کهن الگوی سایه در اشعار اخوان ثالث» از فاطمه مدرسی و پیمان ریحانی نیا نوشته شده است .