ارتباط طرحواره و سبک هنری
سبکفردی یک هنرمند ، همیشه جزو ابعادی از هنر است که یا به آن کم پرداخته شده و یا دلیل قانع کنندهای بجز فرهنگ و زمان برای آن نیاوردند. در اصل باید گفت ویژگیهایی مثل فرهنگ،تاریخ،زمان،جامعهو... در ایجاد سبکهای هنری دخیل بودهاند نه سبکفردی و خاص هر هنرمند .
هنر ، مخصوصا پس از رنسانس هنرمندانی را به خود میبیند که سبک خاص خود را برای بیان احساس برگزیدهاند و جهانبینی شخصی دارند. حال باید به آن پرداخت که از نظر روانشناسی این عینکها و فیلترهای مختلف برای دیدن احساسات و جهان از کجا آمده است.
طرحواره چیست
طرحواره میتواند به عنوان یک ساختار روانی از ایدههای پیشساخته، یک چارچوب فکری برای ابعاد مختلف جهان یا سیستمی برای سازمان دادن و درک کردن اطلاعات جدید تعریف شود.
به بیان سادهتر اگر زندگی را همانند یک شیر در نظر بگیریم،طرحواره،همان نِیهای طعمداری است که برای خوردن شیر استفاده میشود . در این مثال شیر همیشه یک طعم و مزه خواهد داشت اما نِیها تعیین میکنند ما چه طعمی را بچشیم.
طرحواره تمایل دارد که بدون تغییر باقی بماند، حتی در مقابل اطلاعات متناقضی که دریافت میکند.
کودکی که توسط مادری ناامن،سلطهگر،بیاحساس و یا تنبیه کننده بزرگ شود،همواره جهان و انسانها را محیطی ناامن تصور میکند و زندگی خود را بر این اساس میبیند. انسانها طرحوارهها یا همان فیلترها یا نِیهای متفاوتی برای چشیدن و دیدن جهان دارند که هنرمند از این قاعده مستثنی نیست.
سبکهنری
پس از بحث راجب طرحواره ، نیازمند تعریف سبک هنری میشویم. سبک را شاید به راحتی بتوان به عنوان «شیوهی متمایز» تعریف کرد . از زمان رواج هنر میان انسان سبکها و زیرشاخههای زیادی در هنر بوجود آمده است.اما به طور خاص پس از رنسانس ، آدمیان تصمیم گرفتند نه برای خدمت به هنر یا شخص خاص بلکه برای خودشان خلق کنند. آثاری که از زندگی،روان،احساسات،دیدهها و شنیدههای آنها سرچشمه میگیرد و شخصیتر میشود. این مثال را در سینمای موج نو به خوبی میتوان درک کرد . جایی که تروفو در فرانسه و هیچکاک در آمریکا تصمیم گرفتند از دغدغهها و احساسات شخصی خودشان فیلم بسازند و از صنعت ، فاصله گرفتند .
ارتباط سبکهنری و طرحواره
درست در جایی که سبک هنری فردی و امضای شخصی پدید آمد ، انسان به جهان روانی خود بازگشت و تمام جهان و احساسات را از فیلتر جهانبینی شخصی خودش عبور داد.
باید اشاره کرد که طرحواره همان فیلتر و جهانبینی هنرمند است اما در حیطهی ناخودآگاه و نه خودآگاه. یعنی طرحواره را بیشتر میتوان در فرم جستجو کرد تا محتوی.
البته در مثالهای بالا و بهتر است بگوییم در مثالهای بارز ، ما طرحواره را در محتوی جستجو میکنیم . برای مثال کارگردانی همانند پولانسکی که به دلیل آسیبهای زیاد خود در زندگی ، همواره در فیلمهایش جهانی ناامن و ترسناک به تصویر میکشد ، وودی آلن که جهان را یک شوخی میداند و هیچکاک که تعلیقی استوار خلق میکند .
اما نسخهی پیچیدهتر آن را میتوان در فرم هم دید. اینکه انسانهای زیادی درباره عشق ، هنر خلق میکنند اما چگونه و با چه زبانی ؟
طبق سوال بالا از طریق طرحوارهها و مفهوم ناخودآگاهی نه تنها به سبک خاص هنری هنرمند ، بلکه به دروغهای او هم میتوان دست پیدا کرد . دروغهایی که ممکن است خود هنرمند به آنها آگاه نباشد . برای مثال هنرمندی که میخواهد درباره عشق ، اثر هنری خلق کند ، در اصل در ضد آن خلق میکند . از طریق تحلیل قاببندیها ، رنگهای نقاشی ، جملات استفاده شده در نوشته و ... میتوان به دروغ های آن پی برد و در اصل حسی که از آن اثر میتوان گرفت احساسی است ضد عشق . از این طریق است که معمولا منتقدان هنری و یا روانکاوان میتوانند دروغ های ناخواسته افراد را بفهمند و برملا کنند.
تمایز گرایش و طرحواره هنرمند
در ادامهی بحث طرحوارهها باید به این موضوع اشاره کرد که دیدگاه هنرمند از دنیا ، تنها تحت سلطهی طرحواره ، تعریف نمیشود. همانطور که گفته شد طرحواره ، تنها بخشی از دیدگاه هنرمند را شرح میدهد و حتی همان بخش بهخصوص هم ، تحت نظر هنرمند است. به این معنی که در علم جدید ، انسان موجودی مختار و فعال تلقی میشود. موجودی که در برابر اطلاعات ورودی به ذهنش ، میتواند نقشی تعیین کننده داشته باشد. ممکن است هنرمندی که کودکی بسیار سخت و زندگی تلخی داشته است ، گرایش به امید پیدا کند و در طول زندگیش ، جهانبینی خود را بارها عوض کند.
همانطور که در تاریخ هنر بسیار دیدهایم و یا میبینیم که هنرمندی سبک خود را تغییر میدهد ، محتوی آثارش دگرگون میشود و داخل یا خارج عرصهی هنری خود تغییر میکند.
مخاطب و طرحواره
همانطور که هنرمند ، به عنوان یک انسان ، از طرحوارههای متعدد ساخته شده است ، مخاطب آثار او نیز تحت تأثیر طرحواره های خودش است. بنابراین در تحلیل هنرمند و اثرش باید به این نکته دقت کرد که گاهی ممکن است درک احساساتی خاص از یک اثر هنری ، فقط مختص به خودمان باشد و نتوان آن را بسط داد . مگر اینکه بتوان آن را از فیلتر علم و تکنیک گذر داد .
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد و بررسی فیلم nocturnal animals
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد کتاب نازنین داستایوفسکی
مطلبی دیگر از این انتشارات
جان مالکوویچ بودن شاهکار کافمن