معرفی کتاب خودکامگی

بررسی روانشناختی خودکامگی را میتوان از مهم ترین کتاب‌هایی دانست که در طول زندگی انسان باید خوانده شود. کتابی که به زبانی کاملا ساده اما روانشناسانه و هوشمند به بررسی زمینه‌ها، علل و در کل ساختار حکومت یک فرد خودکامه میپردازد.
از طرفی مانس اشپربر نویسنده کتاب، بهترین فرد برای بررسی این نوع حکومت است. اشپربر از شاگردان آدلر بود و مکتب او را به خوبی می‌شناخت، همچنین در شوروی استالینی و در جهان جنگ جهانی دوم می‌زیست. او همانطور که روانشناسی را استاد بود، در سیاست پیچیده آن دوران نیز فعالیت داشت و تیزبینانه به نوشتن این کتاب پرداخت.
در این کتاب، اشپربر تنها به شخص خودکامه نمی‌پردازد. بلکه زمینه‌های خودکامگی، حکومت خودکامه، مردمان ناآگاه و سیر حکومت خودکامگی را زیر ذره بین قرار میدهد.
ذکر تمامی این نکات برای مردمان امروز امری ضروری است. ذکر این نکته که حاکم خودکامه از آسمان نازل نمیشود بلکه خود مردم آن را بوجود می‌آورند. مردمی که نیاز و باور به معجزه دارند، تفریح کاملی ندارند و از طرفی جایگاهی هم ندارند.‌ مردم معجزه باور، نیاز دارند که شخصی را بپذیرند که همه کار از دست او برمی آید و خودشان بتوانند با آسودگی هیچ کاری نکنند.
مردمی که تفریح ندارند به بازی‌ها و مراسم‌های شخص خودکامه نیازمندند و در آخر شخصی که در بطن مردم عامه است نیازمند قدرت است. او نیاز دارد شخصی به دروغ به او امتیازی بدهد و آن شخص خیال کند جایگاه مهمی را داراست.
در ادامه شخص خودکامه به شدت از همه چیز می‌ترسد. او ترجیح می‌دهد همه از او متنفر باشند ولی بترسند. زیرا که میتواند ترس خودش را پشت هیبتی دروغین و پوچ پنهان کند و شکنندگی زیاد خود را مخفی نگه دارد.
همچنین کتاب ثابت میکند که خودکامگی با رهبری کردن مردم کاملا متفاوت است. یک رهبر میتواند عناصر رهبری جامعه را داشته باشد و خودکامه نباشید. همینطور که میتواند شخصی به شدت ترسو باشد که پشت خودکامگی پنهان میشود.
کتاب معتقد است در عصر جدید رهبران خودکامه ترجیح میدهند خود را ناجی و پیشوای مردم معرفی کنند. زیرا که میدانند نهاد مردم نسبت به گذشته هوشیارتر و قدرتمندتر شده است و به راحتی نمیتوان روبه‌روی او ایستاد. بنابراین با معرفی کردن خود به عنوان ناجی و فریب دادن بخشی از جامعه خود را حامی مردم معرفی میکند.