نقد سریال در انتهای شب
سریال در انتهای شب، روایتی متفاوت از یک جدایی قانونی و عاطفی در فضای جامعه ایران است. در همین تعریف باید دو نکته را تأکید کرد، روایت متفاوت و فضا.
اولین نقطه قوت سریال را میتوان روایت آن دانست. داستان جدایی و طلاق را بارها شنیده و یا دیدهایم و هربار شاهد کلیشههای جنسیتی و یا فرهنگی زیادی در این داستانها بودهایم.
سریال در انتهای شب، بر فراز این کلیشهها، در جهانی انسانی و امروزی سیر میکند.
جهانی که هیچکس را نمیتوان به طور کامل محکوم کرد و فقط باید ضعفهای او را پذیرفت.
به جز روایت روان و سلیس داستان، فضا، زمان و شخصیت به درستی تعریف شده و ادامه مییابد.
جهان درونی و بیرونی شخصیتها، آنقدر واقعی و ملموس است که نظیر آنها را میتوانیم در اطرافیان، جامعه و خیابان، مشاهده کنیم. هنرمندی که پشت غرورش یک کودک در تمنای مادر است و زنی که با مادری کردن برای همه، به دنبال احساس امنیت و سلطه گری است. از طرفی، رابطه میان این زوج، به عنوان نفر سوم، ماهیتی جداگانه و شخصیتی خاص دارد.
میزانسن و فیلمبرداری سریال در انتهای شب، نکته تحسین برانگیز بعدی این سریال است. مینیمالیسم در طراحی فضا و صحنه و همینطور تضاد و تقابل رنگهای سرد و گرم را میتوان به وفور در سریال دید.
دوربین به هیچ وجه، حرکات اضافی و اغراق شده ندارد و تماما در خدمت داستان و روایت قرار میگیرد. قاب بندی ها، حساب شده و تمیز هستند.
نکته بعدی را باید در بازیگری فوق العاده تمام بازیگران این فیلم جست و جو کرد. با اینکه پارسا پیروزفر و هدی زین العابدین در نقش مکمل درخشیدند، اما تمام بازیگران این سریال، یک شیمی متعادل و حساب شده با یکدیگر داشتند. تعادلی که بازیهای اندازه و نقش پردازی متفاوتی را برای هر یک رقم زد.
محمد عباسیان
مطلبی دیگر از این انتشارات
ارتباط خلق هنری با کهن الگوی سایه
مطلبی دیگر از این انتشارات
هنرمند راوی واقعیت یا خیال؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم جنگ جهانی سوم