نقد فیلم هامون
هامون ؛ مهرجویی میان دو خواب
فیلم هامون از بحث برانگیزترین فیلمهای سینمای ایران است. فیلمی که در کنار جریان ساز بودنش، سیر خیالی جذاب کنندهای را داراست.
فیلم با یک رویا شروع میشود. خوابی که نه تنها تمام فیلم را میتوان در آن خلاصه کرد بلکه آغاز شخصیت پردازی فیلم نیز هست. مردی که گیج و سرگردان میان افرادی عجیب که در طول فیلم آنها را میشناسیم در تعجب و بهت است.
روانپزشکی که در شمایل یک انسان اولیه او را میکشد و همسرش که دست در دست یک شیطان سیاه از او جدا میشود.
اما فلسفه پردازی فیلم به سکانس ابتدایی و خلاصه فیلم محدود نمیشود. حمید هامون با بازی خسرو شکیبایی نماد روشنفکری دهه شصت است. نمادی سرگردان، متزلزل و به دنبال سوال های گوناگون که میان فلسفه زندگی و عقل معاش در حال تکه تکه شدن است.
فیلم هامون سفری معنوی و فلسفی به جهان خیال است. شاید هیچگاه به طور قطع نتوان گفت چه چیزی در فیلم حقیقت است و چه چیزی رویاست. از آنجایی که هامون بدبینی های شدیدی دارد و از طرفی صحنه های غیرواقعی زیادی میبیند، فیلمساز ما را میان واقعیت و رویا رها میکند.
فیلم برخلاف ارجاعات متعدد فلسفی و داستانی اتفاقا بسیار شخصی است. مهرجویی، معضلات و دغدغههای خود را در حمید هامون جستجو میکند. او خود را همانند هامون یک روشنفکر سرگردان میداند که میان تهی مغزان محاصره شده است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مرگ در روانشناسی اگزیستانسیال
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد سریال در انتهای شب
مطلبی دیگر از این انتشارات
ارتباط خلق هنری با کهن الگوی سایه