دانشجوی زبان و ادبیات فارسی و مشتاق نوشتن✨️
خلاصه نویسی داستان "داش آکل" اثری از صادق هدایت
داش آکل، لوطی معروف و محبوب شیراز است که به مردانگی، خوش رفتاری با مردم شهرت دارد. همچنین لات و لوطی در شیراز نیست که ضرب دستش را نچشیده باشد.
بخاطر وصیت حاج صمد، وکیل و وصی خانواده او میشود. او با اکراه این مسئولیت را قبول میکند اما در نگاه اول، عاشق دختر حاج صمد، مرجان میشود اما به دلیل پایبندی به اصول اخلاقی، عشقش را از مرجان و دیگران پنهان میکند و تنها شخصی که از این عشق خبر دارد، طوطی داش آکل است که شبها با او درد و دل میکند.
هفت سال بعد در شب عروسی مرجان، دشمن دیرینهاش کاکا رستم را میبیند و درحالی که مست بود با او درگیر میشود و با ضربه قمه به پهلویش به قتل میرسد.
فردای روز قتل، طوطی به مرجان آن جمله معروف: "مرجان... تو مرا کشتی... به که بگویم؟ مرجان... عشق تو مرا کشت..." را میگوید و مرجان میفهمد که داش آکل عاشقش بوده است. داستان داش آکل با اشکهای مرجان به پایان میرسد.
ویژگیها: این داستان با قلم روان و شخصیت پردازی و فضاسازی فوقالعادهاش، به تقابل عشق، شرافت و هنجارهای جامعه میپردازد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نویسندگی حرفه نیست، نفرین است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای نوشتن به چه چیزی نیاز داریم؟
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
داستان کوتاه(عروسی درخت نارنج)