آنجا که قندیل‌هایش به زمین می‌رسد!

❄️برف می‌بارد و امید همراهش!

?پناه بر او، بر خالق زیبایی‌اش!
پناه بر سپیدی‌
و پاکی‌ِ وجودی‌اش!

❄️ آمدیم، دیدیمش!
آن هم چه دیدنی! او هم آمد، آن هم چه آمدنِ شورانگیزی.
برف را می‌گویم!
از ساعات آغازین روز یکشنبه بارید و بارید تا آغازین ساعات‌ِ روز دوشنبه. تاکنون این زیبایی افسون‌نگر را این‌چنین ندیده بودم. طبیعتِ بکر تفرش روح آدم را در آغوش می‌کشد.
طبیعت و انسان در هم گره خورده‌اند. انسان جزوی از طبیعت است. از آن انرژی می‌گیرد، با آن در می‌آمیزد، در آن می‌میرد و با آن یکی می‌شود.
برای همین وقتی برف و باران می‌بارد‌ دل‌مان شاد می‌شود. وقتی طبیعت ما را از نعماتش محروم می‌کند دل‌مرده می‌شویم چشم به آسمان می‌دوزیم تا ما را ببیند. ایرانی‌ها همیشه در طول تاریخ چشم به آسمان می‌دوخته‌اند. با آمدن هر برف و بارانی دل‌قرص می‌شوند شکر می‌کنند و آرزو می‌کنند امسال و سال‌های بعد تر‌سالی باشد.
اهمیت طبیعت و گرامی‌داشت آن برای مردم ما آنقدر زیاد بوده و هست که حتی دعای داریوش شاه این بوده است: اهورامزدا اين كشور را از دشمن، خشكسالی و دروغ دور بدارد.
اوج خوشحالی در تهران امیدِ دیدن باریدنِ اندک آسمان است. اما سال‌هاست زیبایی نمی‌بینیم در این شهر نفرین‌شده‌. وقتی از آن بیرون می‌رویم دلم شاد می‌شود و در بازگشت به آن افسرده! در ورودی شهر آلودگی، تیرگی، شلوغی به استقبالت می‌آیند و دیگر حتی نمی‌توانی آسوده‌خاطر نفس بکشی.
از زبان فروغ به این‌شهر خاکستری می‌گویم.
می‌روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به‌خدا می‌برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می‌برم، تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین‌همه خواهش بی‌جا و تباه....

اما من به منزلگه زیبای عشق و زیبایی خواهم رفت. آنجا که آدم‌برفی‌ها دیرتر آب شوند و بیشتر با تن سردشان دل‌مان را گرم کنند.
آنجا که ردپای کمتری در برف می‌بینیم و برف‌ها پانخورده و یکدست جلوه‌گری می‌کنند.
آنجا که آسمان هنوز آسمانِ خداست، آبی! و زمین هنوز زمینِ خداست و امید به سبز شدنش بعد از زمستان می‌رود!

#مریم_جعفری_تفرشی

آنجا که قندیل‌هایش به زمین می‌رسد!

بیشتر زیبایی ببینیم!

تا چشم‌هایمان از یاد نبرند، زیبایی را!