از دانسته های پراکنده ام میگم و خلاصه چیزایی که میخونمو به اشتراک میزارم تا شاید کسی هم استفاده کنه.
کمی در مورد ابهامات نظم در جهان -بخش اول
چند روز پیش در محفلی از خداناباوران و ندانم گرایان بحث نظم در جهان مطرح شد و اینکه نظمی در جهان وجود ندارد یا نمی توان آن را تعریف کرد یا بی نظمی هایی وجود دارد.عمدتا چند شبهه فلسفی وارد است که در حد فکر و سواد ناچیز خود سعی در مطرح کردن پاره ای از جواب ها دارم:
1-نظمی در جهان وجود ندارد(بی نظمی هایی مانند جهش های ژنتیکی از بین رفتن ستارگان مشاهده می شود)
2-نظم توهم است و اصلا نظم چیست؟
3-ایا اصلا نظم به ناظم نیاز دارد؟
4-اگر نظم نبود ما اصلا نبودیم که اظهار نظر کنیم پس الزاما نظمی وجود ندارد(جهان شانسی است و اگر امکان بوجود امدن ما یک در تریلیون باشد ما همانیم)
مطالعات و علم این حوزه بسیار گسترده وعمیق است.بزرگانی چون هیوم آن را نقد کرده اند که من در مقابل آن ها هیچ خیلی هایمان روی هم به آن ها نمی رسیم.اگر بی طرفانه مطالب آن ها را خوانده و عمیقا فکر کنیم ممکن است گاهی حق را به آنها دهیم بخاطر همین من عملا توانایی در رد مستقیم نظریات آن ها یا شیرجه در عمق فلسفی قضایا ندارم صرفا نظر و تفکر شخصی که به ذهنم می رسد را خواهم نوشت.
اما در ابتدا ذکر چند نکته در گوشه ذهن ضروری است:
1- این سوالات و بحث ها هرگز انتها و تمامی ندارد.ذهن انسان فوق العاده است و تا ابد می توان ایراد در اورد.ایرادات منطقی که اگر بی طرفانه نگاه کنیم از هر دو جبهه مورد قبول است.از طرفی علم و تفکر هم رو به پیشرفت است و هر روز در کنار جواب ها سوال های بیشتری بوجود می اید.اگر دقت کنید با وجود رفع اکثر سوالات اولیه علمی مان تعداد سوالات بیشتر شده اما تخصصی هستند به همین علت ما فکر میکنیم علم در حال پیشروی است.
2-گاها ساده ترین جواب بهترین جواب است.ذهن انسان بسیار چالش پذیر و آفرین است.اگر انسان را در یک اتاق مکعبی ساده بدون هیچ طرح و رنگ و صدا می انداختند و همه ما انجا چشم می گشودیم تا کنون کلی علم و نظریه در مورد منبع اتاق و ویژگی های دیگر آن پیدا کرده بودیم.همچنین عده ای مخالفت و تناقض هم مشاهده می شد.حتی هم اکنون زمین تخت گرا هم داریم و هزار سال بعد هم خواهیم داشت!
3-زمان زیادی نداریم.عمده امیدهایمان واهی است.اتئیست ها استعداد شگرفی در بی معنا کردن زندگی محدود خود دارند اما معنای زیاد و تخیلی به پیشرفت های علمی بشر و اینده پرشور آن می بخشند.هر کس معنایی از زندگی دارد و برای آن ها هم امید و معنا همین است.بسیاری از متفکرین و بزرگان مانند استیون هاوکینگ عقیده دارند بشر صد سال اینده را نمیبیند که به احتمال زیاد همین است و تا قبل آن بشر خود را نابود خواهد کرد همین الان هم استعدادش را دارد حتی اگر یک در ملیون باشد روزی اتفاق می افتد.
4-جواب صد و قاطعی نیست.در کل واقعا فلسفه جهان اینست که چنان طراحی شده که هر کس هر گونه میتواند بی اندیشد.هیچ مدرک صدی نیست وگرنه همین الان خود خداوند با معجزه ای همه را هدایت میکرد یعنی با در نظر گرفتن خالق هم جهان را چنان ساخته که هر کس مجبور به فشار اوردن به ذهن و علم و خود داشته باشد
5-با تمام این وجود به اعتقاد من حقیقت اصلی را نمی توان مستقیما یافت اما واقعیت(سایه آن )را میتوان.میتوان گفت حقیقت چیزیست هر چند تلخ اما باور به ان زندگی اجتماعی و فردیمان را بهتر میکند.البته در هردین و باوری افرادی خوب و مفید هستند به همین علت شاید حقیقت خود باور های مختلف باشد و هدف خالق الزاما یک رنگ کردن همه نیست
6-برای بحث باید معیار ها و پایه هایی در نظر گرفت و سر ان توافق کرد در این مقاله بر سر وجود احتمالی خالق بدون در نظر گرفتن ادیان بحث خواهیم کرد.همچنین از ویژگی های خالق مانند مهربان بودن و غیره فعلا صرف نظر خواهیم کرد.حتی هدف نهایی آن را هم میتوان در نظر نگرفت .
اما بحث های موجود:
ادعای اول:اصلا نظمی وجود ندارد.پس بی نظمی هایی مانند جهش های بی قاعده ژنتیکی چیست؟
در ابتدا باید دید نظم چیست.چگونگی رخ دادن یا حاصل شدن یک رویداد یا نتیجه را در هماهنگی عناصر مرتبط شرح میدهد.
خب تعریف اسان است اما مشکل ما از اینجا شروع می شود:
یک جریان تحولات بیهدف یا به عبارتی یک بینظمی ممکن است به نتیجهای منجر شود که در پایان نتیجه را با عنوان هدف نشان دهد و جریان پشتسر گذاشته شده را منظم.
بله اینها از ویکی پدیاست.ساده اما کار راه انداز چون نه ما انهمه سواد داریم نه هدفمان است که میتوان کتاب ها نوشت و باز به نتیجه نرسید.به همین علت بررسی اجمالی و ساده تری را پیش می بریم:
همچنین برای مثال حمله منظم یک بیماری ویروسی از دیدگاه بدن انسان نوعی بینظمی و ضدیت با هدف حیات بدن است. از اینرو نظم به صورت نسبی تعریف میشود و در برابر آن هرج و مرج یا بینظمی قرار دارد.
نظم همچنین در جهانبینی دادارباوری با عنوان برهان نظم مورد بحث است. باورمندان جهان را منظم و نیازمند ناظم مطرح میکنند. ناباوران نظم را یک تصور ذهنی و جهان را فاقد نظم و همچنین فرض وجود ناظم را نیازمند منظمتر بودن خود ناظم و نیازمند بودن خود ناظم به ناظمی دیگر مطرح میکنند.
نکته جالب اول نظم کاملا نسبیست.یعنی ما از روی یک طرح یا مقایسه از یک الگو میگوییم چیزی منظم است یا خیر.مثلا یکی به اتاق من میتواند بگوید منظم اما یکی بگوید بودن کتاب ها روی میز بی نظمیست.ان فرد یا با اتاق خودش یا اتاق فرد دیگری که در عکسو فیلم ها دیده مقایسه میکند.یک بیماری میتواند منظم ولی در حمله به بدن بی نظم محسوب شود.در واقع سختی کار ما اینست که هیچ جهان دیگری نداریم که با ان مقایسه کنیم.تازه ان جهان را هم کار خدا می دانیم پس باید جهان غیر مخلوق داشته باشیم و با مقایسه ان بگوییم جهان ما منظم است پس خالق دارد.همه اینها جواب قطعی را سختو غیر ممکن می کند اما:
اول رجوع کنیم به فطرت...برخی میگویند فطرت چیست یا ...منظور من از فطرت اولین بشریست که وقتی به وجود امد نه از کس دیگری نه از تلویزیون رسانه یا هیچ چیز دیگری تاثیر نمیگرفت.فقط و فقط خودش و ارتباطش با جهان دورش.این ذهن خالص است.کامل نیست اگاهی زیادی ندارد اما اولین جواب خالص و طبیعی را خود ذهن میدهد.جوابی که به عقیده اتئیست ها حاصل تکامل است اما چه دلیلی باعث شده مغز به دنبال نظم و اقرار به وجود نظم و خالق کند؟چه بت پرست ها چه چند خداها همه ابتدا به وجود نظم پی برده و سپس برای ان خالقی قائل شدند و بمرور خالق های شخصی هرکس افزایش و تلفیق یافت.ایا تکامل باعث شده ؟چرا؟دلیل طبیعی ندارد.اگر بگویید سعی در معنا بخشیدن و زنده نگهداشتن داشته پس دلیل منطقی داشته چرا حالا این را از خودمان بگیریم؟بخصوص وقتی جواب قطعی نداریم که ایا نظم هست یا خیر
دوم ما قبول داریم جهان را نمیتوان با جهان دیگری مقایسه کرد.ااما اگر وارد جزئییات شویم منظم ترین سیاره گونه و قسمتی از کیهان که میشناسیم اینجاست.مگر به باور خود اتئیست ها تا وقتی که منظم تر از اکوسیستم اینحا را کشف نکرده ایم نمیتوانیم بگوییم منظم ترین قسمت جهان هستیم و در کل نسبت به بقیه قسمت ها منظم محسوب میشویم؟همچنین هر قسمت از جهان نسبت به قسمت دیگر منظم است و جهان در حال گسترش است پس عملا بی نهایت است و نمیتوان نا منظم مطلقی قائل شد.نه فعلا
سوم اکثر دانشمندان و متفکران درطول تاریخ و حتی امروزه به طور میانگین نظم را قبول دارند(بجز برخی کشورها و مراکز مطالعاتی خاصی در امریکا یا برخی کشورهای دیگر)علاوه بر ان نظم را قبول نداری؟پس به دنبال فرمول نباش.به دنبال کشف نباش چون قانونی نیست شانسیست..نهایتا نظمی در دنیا نیست فایده ای ندارد.شاید قانون جاذبه زمین درست عمل کند اما چون نهایتا نظمی نیست(که خود مقیاسی ندارد که بگوییم نظم نیست)پس نهایتا این قانون یا باید نقض شود یا عملا رابطه ای تو خالی بخصوص در کل جهان هستی باشد پس قبول داریم در دیدگاه جزئی و پایینتر نظمی هست دست کم نسبی و خودمان تعریف کرده ایم پس باید سطوح کلی و بالاتر هم دارای نظم باشند اوکی نظم را خودمان تعریف میکنیم؟پس اجازه بده نظم کلی جهان را هم خودمان تعریف کرده و آن را منظم بدانیم چون نهایتا همه چیز در جهان ساخته ذهن و اگاهی ماست شاید حقیقت چیز دیگری باشد اما حقیقتی که ما درک میکنیم ساخته خودمان است ساخته ذهن و اگاهی که به ان انسان میگوییم.
چهارم ساختاری که جهان های متعدد شانسی میسازد کما اینکه یک درملیون جهان منظم بسازد خود منظم است.چون قانونش ساخت جهان منظم یک در میلیون است و این خود یک نظم مشخص است میدانیم مثلا فلان تعداد جهان بعد ما یک جهان منظم خواهیم داشت.
پنجم بی نظمی جزوی از نظم است.اگر ستاره ای از بین می رود علتش بوجود امدن ستاره دیگر است نمیتوان گفت بی نظمیست.اگر حشره ای مییمیرد یا موجودی شکار میشود علتش حفظ چرخع است.نظم یک چرخه است و خطی نیست.ندانم گرایی حرف حقی زد.اگر جهش نبود حیات معنا نداشت.می ایستاد.بی تحرک بود.سرجایش.اگر جهش ژنتیکی را به جهش های مثلا نامنظم دیگر در کائنات تعمیم دهیم کل کائنات با یک بی نظمی بوجود امده.اگر این بی نظمی نبود اصلا جهان حرکت نمیکرد.فرض کنید اولین اتم بطور شانسی با اتم دیگری پیوند نمیخورد. تا هیدروژن بوجود بیاید.اصلا به لحاظ فلسفی جهان از نقطه شروع حرکت نمیکرد.پس خود بی نظمی لازم بوده.شاید بگویید تو از کلمه بی نظمی خود استفاده کردی و تناقض داری.در ادامه بگوییم در اینجا بی نظمی از منظر اتئیست ها و جبهه های مخالف را معنا کردیم.این بی نظمی ها اولا خود از چرخه نظم اند.و خود لازمه وجود نظم اند.فرض کنیم تاریکی در کل جهان نبود.همیشه نور همه جا نور.ایا ما در فرهنگ لغتمان کلمه روشنایی را ابداع میکردیم؟قطعا نه بدون تاریکی کلمه مفهوم نور بوجود نمی اید درک نمیشود معنا نمیشود و اصلا وجود نخواهد داشت.پایه فلسفی جهان کنار هم بودن تضاد هاست.به فرض اینهارا بی نظمی بگیریم.اگر این بی نظمی نبود ما کلمه نظم را ابداع میکردیم؟ایا اصلا تصوری از خود نظم داشتیم؟اصلا مفهوم نظم هم وجود نداشت.برای بودن نظم باید بی نظمی نسبی هم باشد.حتی چه بسا خالق خود برای نشان دادن نظم بی نظمی نسبی را نشان داد تا متوجه شویم یکی از نشانه های خالق داشتن جهان چیست.بفهیم بطور نسبی میتوان گفت یک گربه بی نظم است به یک ماشین.پس ماشین خالق دارد.خود گربه نسبت به ساختار های دیگر تا بی انتها ساختار بی نظم که هر روز هم بیشتر میشود و چون جهان به بی نظمی می رود در هر واحد زمان چیزی بی نظم تر است و چیز قبلی منظم.و این خود غیر قابل تصور است چون خود بافت زمان هم در گسترش است.
اما باز میگویم من جواب قطعی ندارم.می ایم برای درک پایین خودم یک تعریف ساده از نظم داشته باشم.میبینم تعریف مطلقی نمیتوان از نظم گفت و نسبی است.پس یک ویژگی از ان میگویم.مثلا ما تعریف مطلق حیات را نداریم اما از ویژگی های ان،ان را درک و تعریف میکنیم مثل تصورمان هم از خدا.این شباهت ها جالب نیست؟
میگویم ساختاری منظم است که قابل پیش بینی باشد.حتی اگر پیش بینی ضعیف باشد.اما قابل پیش بینی.حتی اگر همین امروز درصد پیش بینی زیر یک درصد باشد روزی در عالم بی نهایت بشر بالای پنجاه درصد می رسد.شاید اگر چند دهه قبل با اتئیستی بحث میکردی میگفت اختلال ها و بیماری های ارثی(البته فرض کنیم اصلا از ارثی بودن و ژنی بودن خبر ندارد.فرض بیماری ایکس)یک بی نظمیست.اما امروزه کاملا نظم دارد.ما با کسب کردن دیتاها و بررسی ژنتیک ها و علم نوین با درصد بالایی بیماری های ارثی را پیش بینی میکنیم چرا؟چون نظم دارد.ما زمانی نظمش را نمیدانستیم.یا با احتمال ضعیفی پیش بینی میکردیم.فکر میکردیم دلیلی ندارد یا دلایل ان خیلی پیچیده است(که این خود اقرار میکند قابل پیش بینی است و به عبارتی نظم دارد(به تعبیر من) شاید امروز قابل پیش بینی نباشد یا شاید تا ابد ولی مجموعه دلایلی دارد که فقط پیچیده هستند و در کار و درک ما نیست .)من میگویم بطور مطلق هیچ چیز در جهان شانسی نیست.دست کم در ابعاد وسیع و کلی.هرچیزی عللی دارد فقط مجموعه دلایل یک چیز انقدر پییچیده و زیاد میتواند باشد یا ما کشف نکرده باشیم که بتوان در کلام گفت شانسیست.مثلا من تصادف کردم.کاملا شانسی!حواسم نبود اره؟نه ...در اصل چون فکرم یه جا دیگ بود اون لحظه؟نه بابا اون لحظه حواسم جمع بود پس چرا؟چون یه ثانیه قبلش حواسم پرت بود و یکم ماشینو به چپ متمایل کرده بودم.چرا چون یک ساعت قبلترش دعوام شده بود چرا ؟چون...و محموعه اینها باعث تصادف شد.حتی گاها تقصیر من نیست.همین شرایط را برای راننده دیگری که مقصر اصلی او بود و اومد و زد به من تصور کن.به هر حال علتی داشته اما چون من علتش رو نمیدونم یا فکر نکردم به علتش یا نمیخوام قبول کنم یا مجموعه اتفاقات پشت هم و ریز و پیچیده باعث تصادف شد میگم شانسی بود.
پس شانس در سطوح پایین زندگی در کلام میتواند استفاده شود اما در کل واقعا شانسی در کارنیست.حال برگردیم سر اصل موضوع.گفتیم یک ویژگی نظم را قابل پیش بینی بودن یک ساختار در اتفاقات بعدی میدانیم.کما اینکه فعلا علم ما ناقص،ضعیف باشد.مثلا روزی حدس زدن بیماری های ارثی.پیش بینی هوا وطوفانها(مذهبیون دقت کنند درمواردی هم متاسفانه ما به شانس قسمت میگوییم و خود را توجیه میکنیم)
امروز جهش های ژنتیکی را نمیتوانیم اما عللش را میدانیم و فردا پیش بینی خواهیم کرد ؟؟؟؟!!!نه صبر کنید!!! در اینترنت عباراتی مثل ایا ما میتونیم جهش های ژنی رو پیش بینی کنیم؟(به انگلیسی سرچ کنید ویرگول انگلیسی رو بد میندازه نمیتونم بنویسم)بنویسید.صد ها مقاله پژوهش برخی موارد کاملا قابل پیش بینی شده اند برخی تا حدی و برخی در حد کمی .اما علم در حال پیشرفت است.الگو ها فرمول ها روابط الگوریتم ها قوانین هر روز کشف و به کار گرفته می شوند.شاید فعلا بگوییم بی نظم اما در اینده صد ها قانون(که قطعا میدانیم رابطه ای هست وگرنه دنبالشان نمیگردیم یا میگوییم اوکی شانسیست پس نمیشود کاری کرد یا رابطه ای پیدا کرد)کشفخواهد شد و همین جهش روزی به اسان ترین قوانین و قابل درک ترین نظم ها تبدیل خواهد شد(مگر اینکه اتئیست محترم بخواهد منکر علم قدرت و پیشرفت ان شود یا از دانشمندان با جمله اینکه کاملا شانسیست و رابطه ای بین انها نیست و شما دنبال ساختن زورکی رابطه هستید بخواهد دست از کار بکشند)وگرنه قدرت علم زیر سوال می رود پس عملا ما ناتوانیم و نمیتوانیم جهان را مسخر کنیم که خود این نشان از وجود خالقی دارد که چنان جهان را با معجزه و بی دلیل افریده(دست کم خداباوران میتوانند این عبارات را به کار برند)امروز تحقیقات روی پیش بینی زلزله ها ادامه دارد و اکثر فجایا قابل تشخیصند.حتی شهاب سنگ هایی که اگر روزی میخوردند میگفتیم شانسیست امروزه رهگیری و پیش بینی میشوند.تا چند قرن اینده زمین قابل پیش بینی است شاید امروز ضعیف باشد اما در اینده پیش بینی ها دقیقتر میشود.شاید بگویید مثلا پیش بینی نابودی محیط زیست را با ظهور یک دولت جهانی حامی محیط زیست میتوان نابود کرد.خب عزیز نگفتیم پیش بینی فقط تجربیست.اینهم کار تحلیلگران سیاسیست و از قضا جامعه و جهان سیاسی نظم های منطقی تری دارد.به حوزه جدید فیوچریست ها بروید و تحقیق کنید.دولت ها از نظریه های بازی برای پیش بینی سال های اینده استفاده میکنند این خود نشانگر نظم در جهان سیاسی و اجتماعیست حتی اگر پیش بینی غلط شو اولا درصدش کم است دوما اشتباه از ما بوده که ان عامل را در نظر نگرفته ایم وگرنه یکهو که معجزه نشده یک متغیر جدید از اسمان بیفتد.حتی در موارد کلان ما عاقبت بافت فضا و زمان و عاقبت کل کائنات را میدانیم .در جریان کرونا هوش مصنوعی هایی با تحلیل داده و الگوریتمهایی توانستند وقوع اپیدمی و حتی نحوه گسترش ان و حتی جهش های ان را پیش بینی کنند.این نشان میدهد بیماری بی نظمی نیست فقط قدرت تحلیل داده ما ضعیف بود و گاها کار را به دست کامپیوتر باید داد خود کامپیوتر هم وظیفه ای جز تحلیل داده ها با الگوریتم های خاص ندارد.پس هر چیز الان بی نظمیست هرچقدر پیچیده و غیر ممکن بیاید روزی دست کم با هوش مصنوعی قابل پیش بینی خواهد شد.شاید بشر از بین برود نمیدانم اما مهم استعداد بالقوه ان است.میداند نظمی هست که اگر عمر کفاف دهد روزی به همه انها میتوان پی برد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دردسرهای نگارش
مطلبی دیگر از این انتشارات
طبیعی یا فراطبیعی؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتابچه «راه و رسم لینوکسی شدن»