یک اشتباه رایج منطقی

من وقتی با مردم هم‌کلام می‌شوم و در مورد موضوعی بحث می‌کنم، فارغ از اینکه آن موضوع چیست و دعوا بر سر چیست، عیب‌های منطقی زیادی در حرف‌هایشان می‌بینم. قصد دارم یکی دو تا از آن اشتباهات رایج را همینجا به تو بگویم، تا تو هرگز آن‌ها را مرتکب نشوی. شاید وقتی آن‌ها را برایت بگویم بگویی: «اینکه واضح بود!». آری! شاید واضح باشد. اما خوب است حداقل یک بار به آن‌ها بادقت توجه کنی، وگرنه همین اشتباهات واضح لابه‌لای بحث‌های مفصل گم می‌شود و نمی‌توانی پیدایشان کنی. اما راستش را بخواهی همیشه هم واضح نیست. اگر همیشه واضح است، پس چرا مردم مدام این اشتباهات را مرتکب می‌شوند؟!

اجازه بده تا بحث را شروع کنم.

در جمعی بودم، کسی معرکه‌ای به راه انداخت و گفت: «هر کسی می‌تواند، فقط یک دلیل قانع کننده مبنی بر وجود خدا بیاورد!» و کسی در آن جمع نتوانست دلیلی مناسب ارائه دهد. من هم ساکت بودم و ناظر. ناگهان گفت: «دیدید! هیچ دلیلی برای وجود خدا نداریم. خدایی وجود ندارد. این‌ها همه خرافات است!». آنجا بود که من از این اشتباه منطقی برانگیخته شدم و به کلام آمدم؛ به او گفتم:
«از کجا می‌دانی هیچ دلیلی که وجود خدا را ثابت کند وجود ندارد؟!»
گفت:
«آیا تو دلیلی داری؟!»
گفتم:
«به فرض خیر»
گفت:
«پس چه می‌گویی؟!»
گفتم:
«جواب مرا بده؛ تو گفتی دلیلی برای اثبات وجود خدا نیست. از کجا می‌دانی؟!»
گفت:
«دیدی که! هیچ کس دلیلی نداشت. به علاوه من زیاد گشته‌ام. هیچ دلیل درستی پیدا نکرده‌ام. آن‌هایی را هم که دیده‌ام، زیرسوال برده‌ام.»
گفتم:
«تو از همه آدم‌هایی که اکنون روی زمین زندگی می‌کنند نپرسیده‌ای. از آدم‌هایی که مرده‌اند هم نپرسیده‌ای. این‌ها به کنار. اصلا فرض کن واقعا هیچ آدمی از پیدایش اولین آدم‌ها تا کنون، دلیلی مبنی بر وجود خدا ندارد. آیا از این نتیجه می‌شود که خدایی وجود ندارد؟!»
گفت:
«آری! وقتی هیچ دلیلی نباشد که وجود خدا را اثبات کند، پس خدایی وجود ندارد.»
گفتم:
«اینگونه نیست که هیچ دلیلی وجود ندارد. بلکه ما هرچه گشتیم دلیلی نیافتیم. آیا احتمال نمی‌دهی فردا کسی دلیلی پیدا کند؟!»
گفت:
«چرا ممکن است!»
گفتم:
«در آن صورت وجود خدا را قبول می‌کنی؟!»
گفت:
«در آن صورت بله!»
گفتم:
«ولی اکنون می‌گویی خدایی وجود ندارد؟!»
به فکر فرو رفت. گفتم:
«علاوه بر این، فرض کن اینگونه نباشد که ما انسان‌ها دلیلی نیافته‌ایم، بلکه اصلا ثابت کرده‌ایم که هیچ دلیلی برای اثبات خدا وجود ندارد! حتی در این صورت هم منطقی نیست بگویی خدا وجود ندارد! ممکن است خدا وجود داشته باشد اما هیچ دلیلی برای اثباتش وجود نداشته باشد. تنها هنگامی منطقی است بگویی خدا وجود ندارد، که همین حرفت را ثابت کنی؛ یعنی ثابت کنی که خدا نمی‌تواند وجود داشته باشد. نه اینکه دلایلی را که برای وجودش آورده‌اند یکی یکی رد کنی. این کار نهایتا تو را به این نتیجه می‌رساند که دلایلی که تا کنون برای وجود خدا آورده شده، قانع کننده نیست و وجود خدا را اثبات نمی‌کند. نه اینکه با رد کردن آن‌ها نتیجه بگیری خدا وجود ندارد!»

آری! داستان اینگونه بود. حال بگذار چکیده‌ی مطلب را به تو بگویم. گرچه می‌دانم تا کنون نکته اصلی را دریافته‌ای. این را بدان که: «عدمِ دلیلِ وجود چیزی، دلیلی بر عدمِ وجودِ آن چیز نیست»؛ مثلا وقتی تو دلیلی برای اثبات وجود خدا نداری، منطقی نیست که به نبودن خدا باور پیدا کنی. زیرا ممکن است دوست تو فردا دلیلی پیدا کند. اصلا ممکن است همین الان دلیلی وجود داشته باشد که تو آن دلیل را ندانی. اصلا به فرض که ثابت کنی هیچ دلیلی وجود ندارد که وجود خدا را ثابت کند. باز هم منطقی نیست نتیجه بگیری که خدا وجود ندارد. این صرفا ثابت می‌کند که اگر خدا وجود داشته باشد، نمی‌توان دلیلی برای وجودش آورد.

شاید می‌پرسی: «پس وقتی دلیلی برای وجود خدا نداریم، باید چه کنیم؟!». وقتی دلیلی برای وجود خدا نداری، منطقی نیست وجود خدا را بپذیری. همینطور منطقی نیست نبودن خدا را بپذیری. بلکه منطقی این است که اظهار ندانستن کنی و بگویی: «نمی‌دانم؛ شاید وجود داشته باشد، شاید نه».

حال اگر یکی پیدا شود و بگوید خدا وجود دارد، از او می‌پرسی: «چه دلیلی داری؟!». همینطور اگر کسی پیدا شود و بگوید خدا وجود ندارد، از او می‌پرسی: «چه دلیلی داری؟!» و بعد دلایل را می‌شنوی و اگر منطقی بود می‌پذیری. البته اینکه از کجا بفهمیم دلیلی که آورده شده منطقی است یا نه، خود بحث مفصل و دامنه‌داری است که فعلا در این نامه قصد پرداختن به آن را ندارم. به هر حال گمان می‌کنم به خوبی نکته منطقی این نامه را دریافتی. اما اجازه بده نکته‌‌ی منطقی دیگری را که شباهت بسیاری با این نکته دارد برایت توضیح دهم.

هر جمله خبری، یا راست است یا دروغ. به عبارتی، یا درست است یا غلط. مثلا وقتی من بگویم «ماست سیاه است» دارم جمله‌ای خبری می‌گویم. بالاخره یا جمله‌‌ام درست است یا غلط. اما درستی و غلطی به چه معناست؟ اگر جمله‌ای که من می‌گویم مطابق با واقعیت باشد، می‌گوییم جمله درست است، و اگر مطابق با واقعیت نباشد، می‌گوییم جمله غلط است. مثلا اگر واقعا ماست سیاه باشد، جمله‌ی «ماست سیاه است» درست است، و اگر واقعا ماست سیاه نباشد، جمله‌ی «ماست سیاه است» غلط است. بگذار از جمله‌ خبری چند مثال دیگر بزنم:

زمین کروی شکل است.
خدا وجود ندارد.
انسان پس از مرگ نابود می‌شود.
هیچ انسانی نمی‌تواند بیش از سیصد سال عمر کند.
فاصله مشهد تا تهران پانصد کیلومتر است.
کره خورشید از کره زمین بزرگتر است.
و ...

همه این جمله‌ها از یک جنبه مانند هم هستند؛ همه آن‌ها دارند خبری از واقعیت می‌دهند. یا به عبارتی همه آن‌ها جملاتی خبری هستند که هر کدام یا درست‌اند یا غلط.
یا واقعا زمین کروی شکل است یا واقعا زمین کروی شکل نیست. یا واقعا خدا وجود دارد یا واقعا خدا وجود ندارد و به همین ترتیب.

حالا اگر کسی بیاید و به تو جمله‌ای خبری بگوید، تو چه واکنشی نشان می‌دهی و به او چه می‌گویی؟! مثلا فرض کن دوستت به تو بگوید: «انسان بعد از مرگ نابود می‌شود». تو به او چه خواهی گفت؟! به نظرم منطقی‌ترین چیزی که می‌توانی به او بگویی این است که: «دلیل تو چیست؟!» و بعد دلیلش را بشنوی. اگر منطقی بود، حرفش را بپذیری. اما اگر منطقی نبود چطور؟! به فرض که تو قبل از این حرف دوستت، نمی‌دانستی که انسان بعد از مرگ نابود می‌شود یا نه. دوستت به تو می‌گوید: «انسان بعد از مرگ نابود می‌شود» و تو دلیلش را می‌پرسی و او می‌گوید: «چون یک دانشمند بزرگ این حرف را زده». تو می‌گویی: «یک دانشمند بزرگ ممکن است اشتباه کند پس اینکه دانشمندی بزرگ این حرف را زده دلیلی بر درستی آن نیست». در اینجا تو دلیل دوستت را رد کردی. اما درباره جمله‌ی دوستت چه می‌گویی؟! آیا آن جمله غلط است؟! آیا چون دلیلش غلط بود، حتما حرفش هم غلط است؟! در اینجا، به نظر تو آیا انسان بعد از مرگ نابود می‌شود یا نه؟! آفرین! هنوز نمی‌دانی. شاید انسان بعد از مرگ نابود شود، شاید نه. پس اینکه دلیل دوستت منطقی نبود، دلیل بر این نیست که جمله‌ی او نیز غلط است؛ به عبارتی، «غلط بودن دلیل، غلط بودن مدعا را نتیجه نمی‌دهد».
اما اگر دلیلی که آورد منطقی بود، تو می‌فهمی که جمله‌اش درست است و انسان بعد از مرگ نابود می‌شود.

حال فرض کن جمله‌ای خبری را می‌شنوی اما به گوینده دسترسی نداری تا از او دلیل بخواهی. در این صورت چه می‌کنی؟! مثلا در کتابی نوشته شده که انسان بعد از مرگ نابود می‌شود، و در آن کتاب هیچ دلیلی برای درستی این جمله آورده نشده، و نویسنده هم سال‌ها پیش مرده است. در این صورت، در برابر آن جمله چه موضعی می‌گیری؟! می‌پذیری؟! یا رد می‌کنی؟! آفرین! هیچ‌کدام منطقی نیست. تا وقتی دلیلی نداشته باشی، منطقی نیست که بپذیری و همینطور منطقی نیست که رد کنی. منطقی این است که بگویی: «نمی‌دانم، یا درست است یا غلط.» آری! این را بدان که غیر از پذیرفتن و رد کردن راه سومی هم وجود دارد: نمی‌دانم!

همه‌ی این نامه را در دو جمله خلاصه می‌کنم:

۱. عدمِ دلیلِ وجود چیزی، دلیلی بر عدمِ وجودِ آن چیز نیست.
۲. غلط بودن دلیل، غلط بودن مدعا را نتیجه نمی‌دهد.