چندتا دوستیم از چندتا رشته مختلف؛ فلسفه، فیزیک، کامپیوتر. تلاش میکنیم چیزی بنویسیم که نسبتاً ارزش خواندن داشته باشد.
اختلاف زبان
پرده اول: دکتر در برنامهای شبیه خندوانه
مهمان: خدمت شما و همینطور حضار گرامی سلام عرض میکنم. امیدوارم حالتون خوب باشه. من در خدمت شما هستم.
مجری: مرسی آقای دکتر. ما هم براتون آرزوی سلامتی داریم. بچهها، آقای دکتر از اون آدمهای درجه یک و متخصص نجوم و نسبیت و این چیزاس. آقای دکتر میشه یه کمی برای ما درباره این نظریه سخت بگید؟ (و قاهقاه میخندن) منظورم نسبیته. فکر کنم همه مشتاق باشن.
مهمان: عرضم به حضورتون که نسبیت چیز خیلی جالبیه. خیلی از چیزای اون باورکردنی نیست. نسبیت به زبون ساده میگه موجودات متحرک بعضی چیزها رو متفاوت از موجودات ساکن میبینن. مثلاً گذر زمان برای یه فرد ساکن، متفاوت از گذر زمان برای فرد متحرکه. یا مثلاً جسم متحرک سنگینتر از جسم ساکنه.
مجری: عجب! آخه مگه میشه؟ یعنی وقتی من میدوم، وزنم بیشتر میشه؟ یا وقتی تو ماشینم، گذر زمان رو یه جور دیگه حس میکنم؟ مگه داریم؟ مگه میشه؟
مهمان: آره. نسبیت واقعاً باورنکردنیه. بد نیست بدونید که نه فقط شما، بلکه دانشمندهای بزرگ زیادی با انشتین مخالف بودن و حرفاشو باور نمیکردن. ولی خب! به هر حال نبوغ انشتین اثبات شد و بعد از چند سال، ملت فهمیدن حرفاش درسته. حتی همین الآن هم خیلیا دوس دارن حرفهای انشتین رو رد کنن، چون که واقعاً با درک معمول ما سازگار نیست. این موضوع تو بقیه جاهای علم هم مشهوده. مثلاً مکانیک کوانتومی که در اون هم انشتین نقش بسیار پررنگی داشت، حرفهای عجیب و غریب زیادی میزنه و به هیچ وجه موضوع واضحی نیست. بزرگترین دانشمندهای کوانتوم اعتراف میکنن که ما نفهمیدیمش و اگر هم کسی ادعای فهمیدن اونو داشته باشه، در واقع هیچی نفهمیده.
مجری: پس بیخود نیست که مغز ما به این چیزا قد نمیده (قاهقاه)! من فقط میدونم آب تو ۱۰۰ درجه جوش میاد! (قاهقاه حضار) آقا این کوانتوم همونه که میگن مغز ما امواجی داره که میتونه بر ذهن بقیه و سایر اجزای هستی اثر بذاره؟ یه چیزی شبیه به خوندن ذهن آدمها یا عرفان کوانتوم؟
مهمان: آره. تقریباً همونه. بهش میگن کوانتوم مایند یا کوانتوم کانشسنس. خیلی موضوع گستردهایه و امروزه در خیلی دانشگاههای معتبر دنیا دارن روش کار میکنن.
مجری: توی ایران هم داریم؟
مهمان: بله. چندتا از دانشجوهای خود من چندین رساله دکتری تو این حوزه تعریف کردن.
مجری: آفرییین. به افتخار ایران و ایرانی. به احترام همشون از جا بلند میشیم. مردم ایران، خیلیییی دوستون داریم (دست تکان میدهند).
پرده دوم: همان دکتر در کلاس
دانشجو: استاد رابطه اتساع زمان به چه معناست؟ یعنی من وقتی حرکت میکنم، گذر زمان رو یه جور دیگه میبینم؟
استاد: صد بار گفتم، یه بار گوش بده دیگه! گفتم اگه فرد ساکنی فاصله بین دو رویداد رو مثلاً ۱۰ ثانیه اندازه بگیره، فرد متحرک فاصله بین اون رویدادها رو بیش از ۱۰ ثانیه اندازه میگیره.
دانشجو: و این داستان برای جرم هم همینطوریه؟
استاد: من نمیفهمم کی گفته ناظرهای مختلف، جرم رو متفاوت اندازه میگیرن. یه جرم بیشتر نداریم. همه ناظرها، چه ساکن و چه متحرک، جرم رو یه مقدار اندازه میگیرن. یعنی جرم جزء ناورداهای نسبیتی هس. بدون تغییر.
دانشجو: اما اون شب خودتون تو اون برنامه گفتید جسم متحرک سنگینتره!
استاد: اونجا یه چیزی گفتم که مردم خوششون بیاد و جذب بشن.
دانشجو: ولی در مورد مکانیک کوانتوم راست گفتید که هیشکی نمیفهمدش (خنده ملایم دانشجو)!
استاد: اولاً مکانیک کوانتومی. ثانیاً اون فهمیدنی که امثال بوهر و دیراک و فاینمن منظورشون بوده، با اون فهمیدنی که شما منظورته، متفاوته. اگه هنوز نفهمیدی تابع موج و برانگیختگی و اسپین چیه، انصراف بده برو خونه قلیونتو بکش! ضمناً سمت عرفان کوانتومی هم نرو! و ضمناً آگاهی کوانتومی یا همونی که اونجا گفتم کوانتوم مایند تا مردم فکر کنن عجب چیز پیچیدهای هست، چندان موضوع پرطرفداری در محافل علمی جهان نیست. اصلاً معلوم نیست موضوع علمی باشه یا نه!
دانشجویی دیگر: استاااد! خسته نباشید دیگه!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مقدمهای بر رایانش
مطلبی دیگر از این انتشارات
آفتابه، ناهار، رستم
مطلبی دیگر از این انتشارات
آشنایی با نسبیت - ۵