«آدمی» کتابی که امید با آن جوانه میزند
نام کتاب: آدمی؛ یک تاریخ نویدبخش
عنوان اصلی: Humankind: A Hopeful History
نویسنده: روتخر برخمان Rutger Bregman
نخستین تاریخ انتشار: 2019
روتخر برخمان نویسندهی کتاب «آدمی؛ یک تاریخ نویدبخش»، خودش موضوع کتاب را اینگونه توصیف میکند: «این کتاب دربارهی ایدهای رادیکال است، اینکه اغلب افراد، در باطن، نسبتا نیک هستند.»
برخمان از همان آغاز، جسورانه بر عقاید متفکرانی مانند هابز و نظریههایی همچون نظریه لفافه خط بطلان میکشد و چشمانداز تازهای از ویژگیهای بشر از 200 هزار سال گذشته تا کنون به تصویر میکشد. این جسارت نویسنده و نگاه بدیعش وقتی برایتان جذابتر میشود که پیش از این کتابهایی مانند «انسان خردمند»، «شهریار» ماکیاولی یا «نقطه عطف» را خوانده باشید چراکه جهانبینی حاصل از این کتابها را به شدت به چالش میکشد و پنجرههای تازهای به روی شما میگشاید. مانند اینکه نئاندرتالها برخلاف تصورات پیشین کمهوش نبودهاند و علت نابودیشان را باید در جایی دیگر جستجو کرد. یا با بررسی دقیقتر اسناد آزمایش زندان اسنتفورد نشان میدهد که نتایج ارائه شده بیپایه، غیر دقیق و نادرست است.
میتوان محتوای کتاب را به دو بخش اصلی تقسیم کرد. نخست نویسنده در قسمتهای آغازین کتاب به این پرسش پاسخ میدهد که چرا باور کردیم انسان موجودی شرور است. برخمان نمونههایی از آزمایشها و نظریههایی که در دانشگاهها شکل گرفتند و به تدریج به افکار تک تک ما راه یافتند را بررسی میکند یا به اتفاقاتی مانند جنگ، قتل عام و نسلکشی میپردازد که در جهان واقعی روی دادند و باعث تقویت اندیشهی شرورانه بودن ذات انسان شدند. همچنین با مثالهای زیادی نشان میدهد که صاحبان سرمایه و سران شبکههای خبری به دلیل سودجویی و منافع خود ترجیح میدهند اخبار وقایعی
مربوط به شر و جنگ، که هراسآور هستند را به صورت گسترده پوشش دهند و به این گونه خبرها رنگ و لعاب بیشتری بدهند.
و بخش دیگر کتاب که باعث میشود بار دیگر امید در وجودتان جوانه بزند به این میپردازد که چه میشود اگر جهان انتظار بهترین ویژگیهای آدمی را داشته باشد و همیشه بدترین را فرض نکند؛ و مثالهای پرشماری میآورد از افرادی که با اندیشههای مثبت و متفاوت، دگرگونیهای عمیقی پدید آوردند. یکی از اثرگذارترین مثالها، دربارهی مدارسی متفاوت است که سیستم آموزش و پرورش فعلی را به چالش میکشند و مبلغ آزادی هستند. در این مدارس معلمان و مسئولان به دانش آموزان اعتماد و دیوارها را تخریب میکنند. برخمان مینویسد:
«پرسش این نیست: آیا کودکان ما توانایی داشتن این آزادی را دارند؟
پرسش این است: آیا ما شجاعت دادن آزادی به آنها را داریم؟»
برخمان در ادامه ما را با مثالهای جذاب دیگری آشنا میکند: پارکهایی با طراحی نوین که به زمین بازی مخروبه شهرت یافتهاند و امکان بازیهای خلاقانه را برای کودکان فراهم میکنند یا زندانهایی متفاوت در نروژ که با کمک زندانیان مدیریت میشوند و در کاهش آمار جرم و جلوگیری از بازگشت دوباره زندانیان به زندان بسیار موفق عمل کردهاند. جرقهی آغازین تمام این رویکردهای متفاوت این ایده بوده که «انسان باطنی نیک دارد» و برخمان نشان میدهد وقتی این اندیشه را مبنای عمل قرار دهید به راهکارهای متفاوت با کارایی بسیار بهتر دست پیدا میکنید. و با این عبارات گیرا کتاب را پایان میبخشد:
«اگر از این کتاب فقط یک هدف داشته باشم، این است که معنای کلمه «واقعگرایی» را عوض کنم. ... پس واقعبین باشید. شجاع باشید. به سرشت راستین خود وفادار باشید و اعتماد کنید. علنا نیکی کنید و از نیکی خود شرمنده نباشید. شاید در آغاز شما را زودباور و سادهلوح بدانند. ولی به خاطر داشته باشید که آنچه امروز سادهلوحانه است، فردا ممکن است عقل سلیم باشد. زمان واقعگرایی جدیدی رسیده است. زمان دیدگاهی جدید به انسانیت رسیده است.»
این پست را برای «چالش کتابخوانی طاقچه» نوشتهام و میتوانید این کتاب را از طاقچه دریافت کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بندهای 149 و 150
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب: صلحی که همه ی صلح ها را برباد داد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه یک شمشیر تیز صد درصد سامورایی بسازیم؟!