تغافل کن زمانی، تا ببينم يک زمان رويت...
/انتظار چیزای بزرگ آدمُ کوچیک نمیکنه.میکنه؟!/
یا
/نگاهی به رمان«کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»نوشته گابریل گارسیا مارکز/
?:
کُن لِمَا لا تَرجُو أقرب منک لما ترجو
به چیزی که بدان امید نداری نزدیکتر باش تا چیزی که بدان امید داری
امیرالمومنین:غررالحکم،باب الرجاء
✍:
سرهنگی بازنشسته و سالخورده در روستایی دور افتاده در انتظار مقرری است که باید از جانب دولت و به پاس خدمات ارزشمندش به او داده شود. او پانزده سال است که منتظر این مقرری است. یک سال قبل، پسر بزرگاش آگوستینو به دلیل پخش اعلامیههای ضد دولت اعدام شد و حالا سرهنگ قصد دارد که خروس مسابقهای او را به مسابقه برساند و از این قبیل پولی به دست آورد. اما فقر و بیپولی بر او چیره شده و در نهایت خروس را میفروشد.
?:
مارکز در این رمان به شرح چیزفوقالعاده نامحسوس اما حیاتی در زندگی انسان پرداخته:امید، در میانه ناامیدی. او شرح فردی را میآورد که امید«حق» اوست و او هم این حق را تا پانزده سال پاس داشته و ازش محافظت کرده اما ناگهان حالا با شرایطی مواجه شده که میخواهند«امید» او را ازش بگیرند اما او حتی آنچه که بهش امید داشته را هم نمیخواهد بلکه او فقط و فقط امید را میخواهد خود امید داشتن را و این حقیقتا یکی از نمونههای نادر شخصیتهای ادبی است. زندگی سرهنگ روز به روز فلاکتبارتر و اوضاعاش وخیم تر میشود از طرفی فقر و از طرفی حس ظلمی که از سوی دولت، دولتی که تمام عمر خادماش بوده مدام او را تحت فشار میگذارند تا فقط امیداش را از دست بدهد، خروس را بفروشد و زندگیاش را به تعادل برساند اما او هنوز دوست دارد که آن دولت را«خوب»بپندارد، به مرگ تنها پسرش فکر نکند و مسئله خروس را از مسئله حقوق عقب افتادهاش جدا کند اما مارکز خودش را از سیاست جدا نمیکند. نقدش را بر پیکر دیکتاتوری حاکم بر آمریکای جنوبی فرود آورده حرفاش را میزند.
پیرمرد شکست میخورد و امید را برای همیشه از دست میدهد.
پ.ن:اینکه یکی از درخشانترین جملههای رمان را به عنوان تیتر استفاده کردم به این خاطر بود که تجلی شهوت پیرمرد صرفا به امید باشد. انتظار برای امید و حتی قربانی برای امید
چرا؟
چون انتظار چیزای انتظار چیزای بزرگ آدمُ کوچیک نمیکنه.
میکنه؟!
#انتظار #امید #کسی_به_سرهنگ_نامه_نمینویسد #گابریل_گارسیا_مارکز #مارکز #معرفی_کتاب #آمریکای_جنوبی #دیکتاتور #ناامیدی #مبارزه #اشک #داستان #ادبیات_لاتین
مطلبی دیگر از این انتشارات
ژاپنی که ما نمیشناسیم .
مطلبی دیگر از این انتشارات
"پاییز پنجاه سالگی" ، دلنشین و صمیمی
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب| یک بسته پنج تایی