بنویس بنویس بنویس
ایدههای نمایشگاه کتاب
فرصتی شد تا از نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ در مصلی تهران بازدید کردم. پیامکی دریافت کردم با عنوان رویداد ایدهپردازی «نمایشگاه دوستداشتنی من». چند دقیقهای فکر کردم و این نکات را نوشتم و برای این رویداد فرستادم. هر کدام از موارد برگرفته از یک نیاز و مسئلهای است که فکر میکنم نمایشگاه به آن نیاز دارد. یا ایجاد دغدغه و فرهنگی است که خلأ آن به خوبی احساس میشود. میتوان هر کدام از موارد را با جزئیات بیشتری شرح و بسط داد، اما به همان توضیحات اجمالی اکتفا کردم.
۱- ما مردم عادی چیزی از فرآیندی که یک کتاب چاپ میشود نمیدانیم. به نظرم علم پیدا کردن به این فرآیند و دانستن اینکه دقیقا چه مراحلی طی میشود تا یک کتاب چاپ بشود، احساس خوبی را در مخاطب ایجاد میکند. درگیری ذهنی و روانی بیشتری با کتاب پیدا میکند. به عنوان مثال، شاید بتوان غرفهای را به صورت مدلوار درست کرد و دستگاههای چاپ و نشر را در آنجا قرار داد. مردم مثل موزهها، از آنها بازدید کنند. این کار باعث میشود که عدهای از این کار خوششان بیاید و شاید به عنوان شغل آن را اختیار کنند. خصوصا برای کودکان و نوجوانان، دید خوبی ایجاد میکند.
۲- برگزاری جلسات گفتوگوی صمیمی و نقل خاطره از نویسندگان مختلف: برای خودم جذاب است که بدانم مثلا فلان نویسنده دقیقا چه اتفاقی برایش افتاده یا چه فکری را کرده که دست به نگارش فلان کتاب برده. بردن انسانها به لایههای زیرین و پنهانی کتابها که قرابت خوبی هم با احوالات نویسندگان دارد، نکات ارزندهای را به همراه خواهد داشت.
۳- وضع جذابیت بصری اکثر غرفهها خوب نیست. انگار تلاشی برای جذاب کردن غرفهها صورت نمیگیرد. حالا یا مشکل ایده و ذوق هنری وجود دارد، یا هزینهها بالاست. به عنوان پیشنهاد، میتوان هر غرفه را به یک دانشجوی رشتههای هنری مرتبط وصل کرد و از آنها طراحی دکوراسیون غرفه خواست. این میتواند به عنوان پروژهی درسی دانشجویان قرار بگیرد. به این صورت، با صرف هزینههای کم و استفاده از ذوق و نوآوریهای تازه، این مشکل غرفهها هم حل میشود.
۴- از وقتی که بنده به نمایشگاه میآیم، وضع تغذیه مردم همینطور مانده و چندان تعریفی ندارد. عدهای از مردم از شهرهای مختلف به تهران میآیند و جایی را هم نمیشناسند که غذا تهیه کنند. مجبور هستند از غرفههای داخل نمایشگاه، غذا بخرند. حالا غذاهای موجود چیست؟ اکثرا غذاهای فستفودی و ساندویچهای ناسالم. چرا فکری به این خاطر نمیشود؟ بهتر نیست حداقل در محیطی مثل نمایشگاه کتاب که از فرهنگیترین رویدادهای کشور هست، از عناصر سبک زندگی ایرانی استفاده شود؟ چرا غذاهای ایرانی انقدر کم و نایاب است؟ چرا نوشیدنیهای خنک و تازه گیاهی انقدر کم هست؟ حتی اگر قرار هست غذاها به صورت ساندویچی باشد، حداقل محتوای آنها غذایی ایرانی و سالم باشد.
۵- تنها کارکردی که از نمایشگاه کتاب میبریم، کارکرد فروش کتاب است. در صورتی که میتوان در لایههای مختلف به عنوان فرهنگسازی از آن استفاده کرد. راهبرد کلی میتواند این باشد که در نمایشگاه، مردم را فقط با جسم فیزیکی کتاب آشنا و درگیر نکنیم؛ آنها را با تمام عناصر زنجیره تأمین صنعت چاپ و نشر درگیر کنیم. عناصر مختلفی مثل نویسنده، ناشر، مترجم، طراح جلد، ویراستار، فروشندگان کتاب و ... در لایه انسانی؛ فرآیندهای تولید کاغذ، چاپ و ... در لایه فنی. فایدهی آشنایی مردم با این عناصر این است که هر چقدر احساس نزدیکی بیشتری با عناصر زیرین و پشت صحنهی کتاب ایجاد شود، اقبال بیشتری به کتاب پیدا میکنند.
۶- نمایشگاه کتاب فرصت خیلی مناسبی است برای بیان تاریخ صنعت چاپ، از ابتدای ورود به ایران تا اینجای کار. تولید و پخش مستند، صحبت و گفتوگو با قدیمیهای این عرصه و به صورت کلی بیان سرگذشت این صنعت جذابیتهای خاص خودش را دارد.
۷- برگزاری نشستهای تخصصی سیاستگذاری حوزه کتاب: خط مشی کلی یکساله و یا بلندمدت صنعت چاپ و نشر، در حاشیهی نمایشگاه به بحث گذاشته شود. مردم با راهبردهای کلان کشور در این موضوع آشنا شوند. نیازها و مسائل اصلی که مردم به عنوان مخاطبان این صنعت به آن نیاز دارند، احصا شود و مطابق با این نیازها برنامهریزی مناسب شکل بگیرد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کمالگرایی و تاثیر ناخودآگاهش در زندگی- معرفی کتاب
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی نیچه گریست
مطلبی دیگر از این انتشارات
میخواهند همه مان را میمون بار بیاورند