بررسی و تحلیل آثار داستان نویسان پیشگام ایرانی (بخش اول): محمدعلی جمالزاده؛ کتاب «معصومه شیرازی»


در این سلسله مباحث قصد دارم به واسطه معرفی آثار شاخص ترین داستان نویسان معاصر ایران، گذری به سبک شناسی و شناخت جریان فکری، اجتماعی و ادبی آنها داشته باشم. البته باید گفت نویسندگان زیادی ذیل این عنوان قرار می گیرند اما تلاش من پرداختن به موثرترین داستان نویسان معاصر است.

اولین سلسله این مطالب به محمدعلی جمالزاده که اکثرا او را با عنوان پدر داستان کوتاه ایران می شناسیم، آغاز می شود.

لازم به ذکر است، نگارش این مطالب مبتنی بر دیدگاه‌ها و نظرات شخصی من است و از دو کتاب ارزشمند زیر نیز به عنوان منبع استفاده کنم.

۱. نویسندگان پیشرو ایران، محمدعلی سپانلو، انتشارات نگاه

۲. صد سال داستان نویسی ایران، حسن میرعابدینی، انتشارات چشمه


نقد و بررسی کتاب «معصومه شیرازی»

نوشته محمدعلی جمالزاده


«معصومه شیرازی» یکی از جسورانه ترین آثار جمالزاده است که در سال ۱۳۳۳ به چاپ رسید.‌ جمالزاده در این کتاب با طرحی متفاوت و بدیع به توصیف تیپ های مختلف اجتماعی می پردازد.

خلاصه داستان

داستان با حسابرسی روز قیامت در صحرایی برهوت آغاز می شود؛ جایی که انبوه مردگان با شنیدن بانگ صور اسرافیل از قبر بیرون آمده و برای پس دادن حساب اعمال در پای میزان الهی به صف ایستاده اند. ناگهان همهمه و غوغایی بپا می شود و نوبت بازخواست زنی به نام «معصومه» اهل شیراز، در پیشگاه عدالت الهی می رسد. او در محضر پروردگارش، تقاضای دادخواهی از شیخ مشهوری از اهالی نیشابور دارد و بدین ترتیب شروع به تعریف داستان زندگی اش می کند.

معصومه در زمان حیاتش همراه پدر و مادرش از سمیرم شیراز عازم مشهد بود. در بین راه مادرش را به دلیل ابتلا به وبا از دست می دهد. در نزدیکی های نیشابور، راهزنان ترکمن به قافله حمله می کنند و پدرش را به همراه چند نفر دیگر به اسارت می برند. او به ناچار ساکن نیشابور می شود و پس از مدتی، به زنی بدکاره تبدیل می شود که آوازه اش در کل نیشابور می پیچد.


در بخشی از کتاب آمده است:

«ندا رسید ای معصومه! نه از کسی بترس و نه از دیار البشری خجالت بکش و درست حسابی خیال کن با یک نفر از دوستان محرم و خواهر خوانده های یک جان در میان خود اختلاط و درد و دل می کنی. کمرویی و حیا را کنار بگذار و بی پرده هر حرفی داری صاف و پوست کنده در میان بگذار و از احدی پروا نداشته باش.

جمله ملکوت عرش و گروه جن و انس همگی ساکت و صامت دور معصومه و آخوند را گرفته و گردن می کشند که ببینند حکایت این زن از چه قرار است و چرا به این درجه مورد الطاف خاص الهی واقع گردیده است.»


یکی از مهم ترین ویژگی های نثر جمالزاده را باید ساده نویسی و نثر روان و بی تکلف آن دانست که گاهی با طنز آمیخته می شود. جمالزاده با بهره گیری از انواع ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه، توصیف های کاملی از موقعیت ها و آدم های داستان هایش می دهد. او سعی می کند بیش از «گفتن»، آنچه را مطلوبش می باشد «نشان مان» دهد.

پیرنگ داستان از ایده جالبی نشات گرفته و ساختار آن به گونه ای است که از همان ابتدا، خواننده را به سمت خود می کشد.‌

بنیان شخصیت پردازی ها در «معصومه شیرازی» از قوام و انسجام خوبی برخوردار است. آدم ها با خلقیات و زمینه های مختلف فکری وارد داستان می شوند و نویسنده در مجموع، پردازش جامعی از آنها ارائه می دهد. آدم هایی که هر کدام نماینده یکی از تیپ های اجتماعی هستند.

در انتها باید گفت، جمالزاده در معصومه شیرازی به مانند اکثر آثارش، به ناکامی های تاثر آور شخصیت های داستانی اش در مواجهه با سنت، تعصب و چارچوب های بسته فرهنگی می پردازد. او انسانها را در فضای منزوی و جزیره ای نمی بیند بلکه می کوشد سوژه های داستانی اش را از خلال رابطه مداوم میان آدم ها، اجتماع و باورهایشان انتخاب کرده و پر و بال دهد.

در انتها باید گفت، جمالزاده در معصومه شیرازی به مانند اکثر آثارش، به ناکامی های تاثر آور شخصیت های داستانی اش در مواجهه با سنت، تعصب و چارچوب های بسته فرهنگی می پردازد. او انسانها را در فضای منزوی و جزیره ای نمی بیند بلکه می کوشد سوژه های داستانی اش را از خلال رابطه مداوم میان آدم ها، اجتماع و باورهایشان انتخاب کرده و پر و بال دهد.

در انتها باید گفت، جمالزاده در معصومه شیرازی به مانند اکثر آثارش، به ناکامی های تاثر آور شخصیت های داستانی اش در مواجهه با سنت، تعصب و چارچوب های بسته فرهنگی می پردازد. او انسانها را در فضای منزوی و جزیره ای نمی بیند بلکه می کوشد سوژه های داستانی اش را از خلال رابطه مداوم میان آدم ها، اجتماع و باورهایشان انتخاب کرده و پر و بال دهد.

پایان