داستاننویس، علاقهمند به ادبیات، سینما و دنیای هنر / پیج اینستاگرام: https://instagram.com/jafari_maryam76?utm_medium=copy_link / کانال تلگرام:https://t.me/beshnu_az_man
خاما
?خاما، موضوع عاشقانهای در بستر جنگ و تبعید.
داستان در فضای روستا و طبیعت روایت می شود. خاما، تک گویی درونی پسر نوجوانی به نام خلیل عبدویی است، پسر خیال پردازی که عاشق دختری بزرگتر از خودش شده است، خاما. خامایی که همه زندگیاش است، رمان بیشتر در جریان سیال ذهن خلیل می گذرد.
با خاما خواننده سفر می کند به دشت و کوه آرارات، به آغگل، فشک، میلک رودبار الموت. ? هوشمندی نویسنده در این است که در بعضی از قسمتها اگر کلمهای را به زبان بومی آورده است، به شکل غیرمستقیم، در خط های بعدی به معنایش اشاره می کند.
اما کلمات و اصطلاحاتی هم در داستان است که خواننده برای فهمیدن معنایشان باید جستجو بکند.
توصیفات و تصویرسازی داستان قوی است، داستان دو بخش دارد، در بخش اول بیشتر شخصیت های داستان کرد هستند، در فصل چهارم، داستان وارد فاز دومش می شود، قزوین. شخصیتهای جدیدی به داستان اضافه میشوند و تقریباً شخصیتهای کرد داستان حذف می شوند، ارتباط گرفتن با این تغییر و اضافه شدن شخصیت های جدید و حذف به یکباره شخصیت های قبلی، برای من سخت بود، اما اواخر فصل چهارم، خواننده با شخصیتهای اصلی جدید هم ارتباط میگیرد و داستان با سرعت بیشتری پیش میرود.
در کل هر چه رمان رو به آخر می رود، سرعت روایت داستان هم بیشتر میشود.
خاما داستان زندگی خلیل است، پسر کردی که به خاطر شرایط و تبعید اجباری، زندگیاش دگرگون می شود. داستان بر توالی تاریخی از جنبش خویبون حوالی ۱۳۱۰ آغاز و تا چهل و اندی سال بعد ادامه پیدا می کند و پایان می پذیرد.
?_شاعر نشدی خوبه خلیل!
_تا تو کنارم هستی شاعرم.
_اتفاقا باید بروم تا تو شاعر بشوی.
_شعر بدون تو چه فایده ای داره؟
_شعر ماندگاره، من چی؟
_شعر تو را ماندگار می کند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حق: بندهای 70، 71، 72، 73، 74
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیاده روی صلح
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بند 139