خشونت علیه زنان در دو کتاب

شوهر آهو خانم یکی از پرحجم‌ترین و پرفروش‌تریت کتاب‌های ایرانی است.
شوهر آهو خانم یکی از پرحجم‌ترین و پرفروش‌تریت کتاب‌های ایرانی است.


بعد از بادبادک باز یکی از  بهترین کتاب‌های خالد حسینی همین کتاب است
بعد از بادبادک باز یکی از بهترین کتاب‌های خالد حسینی همین کتاب است


خشونت علیه زنان را می‌شد به خوبی و به وضوح کامل در دو کتاب "هزار خورشید تابان" و "شوهر آهو خانم" حس کرد و دید.
مریم و لیلا؛ آهو و هما هر کدام به طریقی مورد خشونت قرار گرفته بودند.
دیگر ثابت شده و همه می‌دانند خشونت تنها به معنای مورد ضرب و شتم قرار گرفتن نیست و این مورد تنها حالت قابل دید و واضح خشونت را نشان می‌دهد.
امّا خشم نه تنها جسم و جان کسی که می‌تواند بدترین ضربات را به روح آدمی وارد کند.
مثلا جایی در کتاب خالد حسینی یعنی همان هزار خورشید تابان مادر مریم به او می‌گوید: هر اتفاقی بیفتد، هر چند حق با تو باشد. انگشت‌های اتهام تو را نشانه می‌روند. و خود این جمله‌ اوج خشم گروه کثیری از آدم‌های جامعه را نسبت به زن‌ها نشان می‌دهد.
وقتی مریم را حرامی می‌خوانند، بی‌آنکه کوچکترین نقشی در به وجود آمدن و تولدش داشته باشد.
وقتی هنوز دخترک نوجوانی بیش نیست و بدون مهم بودن رأی و نظرش او را به ازدواج با مردی دو برابر سن خود وا می‌دارند.
وقتی هر بار رشید به هر بهانه چک و لگدهایش را نصیب تن مریم و لیلا می‌کرد.
وقتی مجبور بودند، برقع بپوشند و دنیا را از یک مستطیل شطرنجی کوچک ببینند.
وقتی آهو و مریم مجبور به تقسیم کردن زندگی تلخ یا شیرینشان با زنی دیگر شدند.
بی انکه حتی گاهی بدانند در حقشان ظلم می‌شود و یا حتی حق اعتراض به شرایط موجود را دارند، چرا که جامعه، فرهنگ و قانون آن به بعضی آدم‌ها بر حسب جنسیت و نسبتی که با زن‌ها دارند این اجازه را می‌دهد که در مقابل آنها تصمیم گیرنده، سختگیر و حاکمی ظالم باشند.
حتی هما، در داستان شوهر آهو خانم، همان همایی که خودش را صاحب شش دانگِ حواس و قلب سیّد میران کرده بود. با تمام مهر و محبتی که به پایش ریخته می‌شد و هر چه می‌خواست برایش فراهم بود باز بی بهره از این خشونت‌های زن ستیزانه نبود. مادامی که توانسته بود خود را از زندگی سختی که داشته رها کند و حالا باید تقاصش را با ندیدن فرزندانش پس می‌داد و یا در اوج جوانی و سر زندگی دل به مهر پیرمردی ببندد، چرا که جامعه برای دختری که یک بار پای سفره‌ی عقد کسی نشسته باشد. فرصت‌ها را سوخته و از دست رفته می‌داند.
تحقیر زبانی، تنبیه بدنی، بازخواست‌ها و حساب پس گیری‌های نا به جا، احساس تملّک نسبت به یک انسان در این حد که حتی حق انتخاب پوشش و حرف زدنش را بگیری تمام این‌ها یعنی خشونت...
و هیچ کدام از این موارد تصحیح یا عوض نمی‌شوند، مگر در دو حالت
نگاه‌ها باید تغییر کنند، باید برای مردها و زنها به خوبی جا بیفتد که هر دو در مقام انسانیت برابر و هر کدام به یک اندازه‌ شایسته‌ی احترام و مهربانی‌اند.
و این تغییر نگاه می‌تواند از درون هر خانه‌ای اتفاق بیفتد وقتی فرزند پسر یا دخترت را در درجه‌ی اول به عنوان یک انسان تربیت کنی و زمانی که حرف از شناخت نقش‌ها و مسئولیت‌ها شد نخواهی هیچ کدام را بر دیگری برتر و باارزش‌تر نشان بدهی آنوقت این برابری نهادینه می‌شود.
و اگر قانون‌نویسان نیز بتوانند بدون هیچ نگاه جنسیتی‌ای این برابری را عمومی کرده و عمل به آن را از واجبات مهم تلقی کنند، امید است که روزگار بهتر از این رقم بخورد.


۱۴۰۱/۹/۵
#ماهور_ناصح
#نه_به_خشونت_علیه_زنان