خلاصه کتاب کار عمیق

کتاب کار عمیق
کتاب کار عمیق

سلام

تعریف این کتاب رو زیاد شنیده بودم. موضوع کتاب در رابطه افزایش بهره وری از طریق تمرکز بر روی کار عمیق و محدود کردن و کار های سطحی و حواس پرتی هاست. کلیات حرفش رو قبول دارم ولی انصافاً راهکار خاصی از خوندن این کتاب دستگیرم نشد. بیشتر به جای دادن راهکار، درمورد فضائل کار عمیق داخل کتاب صحبت شده. اکثر راه حل هایی هم که مطرح کرده، فقط در رابطه با مدیریت سرویس ایمیل هست.

بازم این کتاب رو به کسایی که به دنبال رشد بیشتر هستن پیشنهاد می کنم. به هرحال خوندنش بهتر از وقت گذروندن داخل اینستاگرام هست :)


قبل از هر چیز تعریف درست کار عمیق و سطحی رو باید بدونیم:

کار سطحی: کار های سبک از نظر ذهنی که اغلب در عین حواس پرتی انجام میشن. این کارها ارزش جدیدی در دنیا ایجاد نمی کنند و تقلید از آنها آسان است. اکثر کار های روزانه ما در این دسته قرار می گیرن. برای مثال، چک کردن ایمیل یا زمان بندی کنفرانس.

جهانی که در صندوق ورودی ایمیل خلاصه می‌شود، جای خوبی برای سکونت نیست.


کار عمیق: فعالیت های حرفه‌ای که در حالتی مملو از تمرکز و به دور از مزاحمت انجام شده و توانایی‌های ذهنی شما را تا حد نهایی شان درگیر می‌کنند. این کارها ارزش جدید می‌آفرینند و تقلید از آنها بسیار دشوار است.

نیازی به شغل نادر ندارید. بلکه به رویکردی نادر به شغل خودتان نیاز دارید.


یادگیری نیازمند تمرکز فوق العاده است.

از آنجا که فناوری به سرعت تغییر می کند، این فرایند یادگیری سخت هرگز تمام نمی شود. شما باید این کار را بارها و بارها به سرعت انجام دهید. اگر میخواهید چیز های سخت را یاد بگیرید، باید بدون حواس پرتی عمیقا تمرکز کنید. تمرکز پراکنده دقیقا نقطه مقابل توجه متمرکزی است که کار عمیق نیازمند آن است. عادت کار کردن در حالت حواس پرتی دائمی، تاثیر زیان باری بر روی عملکرد شما خواهد داشت.


آنان که در قله بازار هستند پیشرفت می کنند، حال آنکه بقیه رنج می برند.

اگر نتوانید تولید کنید، موفق نخواهید شد. هر چقدر هم با استعداد باشید. برای موفقیت، باید بهترین چیزی را که می توانید ایجاد کنید. این مسئله نیازمند کار عمیق است. اگر می‌خواهید در بالاترین سطح خود تولید کنید، باید دوره های طولانی را با تمرکز کامل و بدون مزاحمت روی یک کار واحد سپری کنید.


معلوم بودن آنچه مهم است، باعث معلوم شدن آن چیزی می شود که مهم نیست.

در غیاب اهداف واضح شغلی، پر مشغله بودن ظاهری به دست آمده از کار سطحی رواج می یابد.

مغز ما نگرشمان نسبت به جهان را بر اساس چیزی می‌سازد که به آن توجه می‌کنیم. کیستی شما، افکارتان، احساس‌تان، کارتان و آنچه عاشقش هستید، مجموع آن چیزی هست که روی آن تمرکز می کنید.

دنیای شما نتیجه ی چیزی است که به آن توجه می کنید. پس لحظه ای تصور کنید کنید که اگر زمان قابل توجهی را صرف کار عمیق کنید، چه دنیایی خواهید ساخت.


ذهن تنبل، کارگاه شیطان است.

مدیریت ماهرانه حافظه، پیش زمینه یک زندگی خوب است و کلید بهبود تمام ابعاد تجربه به شمار می‌رود. وقتی تمرکزتان را از دست می‌دهید، ذهن تان به جای کار درست، دقیقا روی چیزی تثبیت می‌شود که برای زندگی تان بد است. بهترین لحظات معمولا زمانی رخ می‌دهند که ذهن یا بدن شخص در حالتی داوطلبانه برای دستیابی به چیزی دشوار و ارزشمند تا حد امکان درگیر باشد.


قوانین

قانون اول: عمیق کار کنید

یکی از موانع کار عمیق، اجباری است که در خود احساس می کنیم تا توجه خود را به چیز های سطحی تر معطوف کنیم. قدرت اراده محدود است و هرچه از آن استفاده کنید، کمتر می‌شود. به عبارتی اراده شما مانند عضله ای است که خسته می‌شود.


در مورد فلسفه خودتان برای کار عمیق تصمیم گیری کنید.


۱. فلسفه دو حالته کار عمیق

این فلسفه از شما می‌خواهد زمان تان را به دو بخش تقسیم کنید و بخش مشخصی رو به کار عمیق و مابقی رو به بقیه کارهایتان اختصاص بدید. کمترین واحد زمانی برای کار عمیق در این فلسفه حداقل یک روز است. پس نميتونید در مقیاس روزانه زمان بندی کنید. این فلسفه به درد افرادی می‌خورد که نمی‌توانند بدون انجام حجم قابل توجهی کار غیر عمیق به موفقیت برسند.


۲. فلسفه ریتمیک (زمان بندی) کار عمیق

این فلسفه می گوید: آسان ترین راه شروع پایدار جلسات کار عمیق این است که آن را به صورت یک عادت روزانه ساده و منظم در بیاوریم. هدف این است که ریتمی به کار بدهیم که باعث شود نیاز به صرف انرژی برای تصمیم گیری در مورد زمان کار عمیق از بین برود.

شاید این فلسفه نتواند عمق به دست آمده در فلسفه دو حالتی را فراهم کند اما باید گفت این رویکرد با واقعیت طبیعت بشر سازگاری بیشتری دارد. تصمیم گیری بین روش ریتمیک و دو حالته، به توانایی شخص شما در کنترل نفس بستگی دارد. البته برای بسیاری فقط بحث کنترل نفس نیست که آنها را به سمت فلسفه ریتمیک می کشاند. بلکه این واقعیت هست که برخی مشاغل به شما اجازه نمی دهند برای چند روز کار عمیق ناپدید شوید.


داخل کتاب چهار فلسفه مطرح شده اما به دلیل اینکه دو تاشون (حداقل برای من) کاربردی نبودن، فقط به این دو فلسفه اشاره کردم. برای خوندن دو فلسفه دیگه به کتاب مراجعه کنین :)


آیین سازی

ذهن های خلاق بزرگ، مانند هنرمند فکر کرده و مانند حسابدار کار می‌کنند. هیچ آیین صحیحی برای کار عمیق وجود ندارد. اما چند پرسش کلی وجود دارد که هر آیین کارآمدی باید به آن بپردازد:

۱. کجا و چه مدت کار خواهید کرد؟


۲. وقتی شروع به کار کردید، چطور کار خواهید کرد؟

آیین شما باید قوانین و فرایند هایی برای ساختارمند کردن کار های شما داشته باشد. مثلا میتوانید استفاده از اینترنت را ممنوع کنید.


۳‌. چگونه از کارتان پشتیبانی می‌کنید؟

آیین شما باید اطمینان حاصل کند که مغزتان پشتیبانی لازم را برای عمل کردن در بیشترین عمق ممکن در اختیار دارد. مثل خوردن غذای کافی برای حفظ سطح انرژی.

این پشتیبانی می‌تواند عوامل محیطی را نیز دربر گیرد. مثل مرتب کردن اتاق برای کاهش اتلاف انرژی

یافتن یک آیین خوب ممکن است مستلزم آزمایش باشد، پس تحمل آزمون و خطا را داشته باشید


تنبل باشید

اگر به ذهن خودآگاه زمان کافی برای استراحت بدهید، ضمیر ناخودآگاه می‌تواند پیچیده ترین چالش های حرفه ای را برای‌تان حل کند.


قانون دوم: از ملال آور و یکنواختی استقبال کنید

اگر ذهن تان را از نیاز به آشفتگی دور نکنید، در هنگام تلاش برای تقویت تمرکز با مشکل روبرو خواهید شد.

وقتی مغزتان به آشفتگی عادت کرد، کنار گذاشتن این اعتیاد حتی اگر بخواهید تمرکز کنید، باز هم کار دشواری خواهد بود. توانایی تمرکز شما فقط تا حدی قدرت دارد که با آن تمرین کرده باشید

با آشفتگی استراحت نکنید. بلکه با تمرکز استراحت کنید.


قانون سوم: با رسانه های اجتماعی خداحافظی کنید.

اگر به ذهن تان کار با معنایی بدهید تا در تمام ساعات بیداری تان انجام دهد، در آخر روز بیشتر از حالتی که ساعاتی طولانی را صرف وب گردی نیمه هوشیارانه کردید احساس رضایت خواهید کرد و روز آینده را آسایش بیشتری شروع خواهید کرد.


هنگام کار عمیق باید از دید دیگران ناپدید بشید.

اگر دوره های ناپدید شدن شما مشخص باشد و در خارج از این دوره ها در دسترس باشید، افراد معمولا به این حق ناپدید شدن شما احترام خوهند گذاشت.


قانون چهارم: سطحی ها را خالی کنید

حتی ماهرترین افراد در زمینه کار عمیق نمی‌توانند بیش از چهار ساعت را در حالت عمیق سپری کنند‌. در نتیجه شما می‌توانید نصف روزتان را بدون ضرر جانبی صرف کار عمیق کنید.

در مورد کار سطحی محتاط تر باشید. زیرا زیان های آن اغلب دست کم و اهمیت آنها اغلب دست بالا گرفته می‌شود. این نوع کار ناگزیر است اما باید تا جای ممکن آنرا محدود کنید تا مانع استفاده کامل از کار عمیق نشود. راهبرد های زیر به شما کمک می کند تا با در نظر داشتن این واقعیت، دست به اقدام بزنید:


۱. برای هر دقیقه از روز برنامه ریزی کنید.

ما وقت زیادی از روز را در حالت خودکار صرف می کنیم و توجه چندانی به این وقتمان چگونه می‌گذرد نداریم.

عادت کار عمیق مستلزم این است که شما با وقت‌تان با احترام برخورد کنید.

به دوقلو های مخرب (هوس های درونی و درخواست های بیرونی) اجازه‌ ندهید برنامه تان را تنظیم کنند


۲. عمق هر فعالیت را اندازه گیری کنید و زمان کار سطحی را بودجه بندی کنید.

معمولا بین 30 تا 50 درصد زمان مون رو باید صرف کار عمیق کنیم.


۳. تا ساعت پنج و نیم کارتان را تمام کنید.

بعد از یک ساعت مشخص، دیگر کار نکنید و در عوض به دنبال راهبرد های تولید کردن باشید.

تعهد داشتن به تولیدکنندگی با برنامه ی ثابت‌‌، شما را به نوعی ذهنیت نایاب بودن می‌رساند.


۴. دسترسی به خودتان را سخت کنید.

هیچ بحثی در مورد کار سطحی بدون در نظر گرفتن ایمیل، کامل نیست. دسترسی فراگیر به اینترنت آنقدر در زندگی ما رسوخ کرده که دیگر احساس نمی‌کنیم می‌توانیم کنترلی بر روی آن داشته باشیم.

ایمیل های کمتری بفرستید و از آنهایی که پردازششان آسان نیست، صرف نظر کنید.

خود را عادت دهید که چیزهای بد کوچک برایتان پیش بیاید. اگر این کار را نکنید، هرگز وقت نمی کنید کارهای بزرگ و تحول آفرین انجام دهید.