مادر / شاعر مجموعه شعرهای #بینا و #سنگ_کاغذ_موشک و #نا_رَنج / زبان چینی و ادبیات فارسی خوانده/دانشجوی واژه گزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی/معرفی کتاب/ یادداشت نویس
درباره کتاب دوست داشتنی «راه خانهام را بلدم»
خیلی وقت است که وقتی عنوان فرعی کتابی زندگینامه شهید یا خاطرات همسر شهید باشد با بدبینی و نگرانی از مواجهه احتمالی با یک #روایت_صورتی به سراغ آن میروم، اما همین اول کار خیالتان را راحت کنم که این کتاب از آن دسته نیست.
عذرا شوقی، همسر شهید فرید کاویانی زندگی مشترک 15 ساله شان را در دو زمان روایت می کند. یکی زمان حال و دیگری اوایل ازدواج یا به عبارتی اوایل عقد و اتفاقات مربوط به آن دوران که در شکل گرفتن انس و الفت و وابستگی ای که در زمان حال بین شان میبینیم، موثر بوده و دانستنش به همراه شدن بیشتر با مخاطب کمک شایانی می کند.
کتاب، ساده و روان و خوش خوان است؛ تا آنجا که اگر درگیری و مشغولیت جانبی نداشته باشید بیش از یکی دوساعت برای خواندنش زمان لازم نیست.
تصویری که کتاب به ما ارائه میکند ملموس و بدون اغراق است. زنی که بهخاطر دلبستگی به شوهرش و بخاطر فرزندانش هیچوقت ششگوشه دلش راضی به تنها ماندنهای گاه و بیگاه نبوده. هرچند بخش اعظم این تنها ماندن ها به خاطر شغل همسرش بوده و فقط حضور در سوریه را شامل نمیشده اما موقعی که قرار میشود برای ماموریت های فنی به سوریه برود بازهم استرس و ناآرامی و دل آشوبه های همسرش نمود پررنگی دارد. حس واقعی و قلبی زنانه در مواجهه با دوری از همسر .
وجه تمایز این شهید بزرگوار با بیشتر شهدای مدافع حرمی که درباره شان در کتاب ها خوانده ایم علت حضورش در سوریه است. همیشه شهدای مدافع حرم را رزمنده و نیروی عملیاتی اطلاعاتی دیده بودیم و این بار با گوشه دیگری از واقعیت جاری در سوریه یعنی بخش های فنی و سازندگی هم مواجه شدیم. گوشه ای که اتفاقا حضور قابل توجه و پررنگی هم دارند اما به دلایل مختلف کمتر به آنها اشاره میشود و صدالبته متاسفانه بعد از شهادت هم کمتر رسانه ها به وجوه مختلف زندگی اش ورود میکنند.
از هنر مصاحبه گر و تدوین گر مجموعه ، خانم حضرتی هم نمیتوان غافل شد. روایت را به سبک داستان به رشته تحریر درآورده و همین در ابتدای امر باعث احساس راحتی بیشتر مخاطب و همراه شدن زودتر با فضای زندگی عذرا میشود.
و در آخر نقدی که تقریبا به بیشتر کتاب های این حوزه وارد است و این کتاب هم مستثنی نیست این که معمولا خاطرات همسران شهدا را به خاطر شهادت همسرشان میخوانیم و دنبال گوشه ها و نکات ناگفته زمان حیات آنهاییم. چیزی شبیه این که مگر آنها که بودند و چه میکردند که در باغ شهادت برایشان گشوده شد و ما چقدر برای دنبال کردن مسیر نهایی آنها باید تلاش کنیم ؛ اما غلبه خاطرات شخصی و بیان احوالات روزهای دوری و افکار درونی همسرشان بیشترین بخش کتاب را در برمیگیرد. که البته عجیب نیست ولی آنچه به دنبالش هستیم هم نیست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
توضیحاتی درباره بند 33
مطلبی دیگر از این انتشارات
تندتر از عقربه ها حرکت کن
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتابخوانی و پیشرفت اجتماعی