درباره‌ی کتاب | زنی با موهای قرمز

از آخرین باری که یادداشتی درباره کتابی نوشتم، مدت زیادی می‌گذرد. قول داده بودم درباره‌ی کتاب‌هایی که می‌خوانم یادداشتی بنویسم که حس و حالش خوب یادم بماند. دروغ چرا؟! هم تنبلی کردم و هم درگیر پروژه‌های دانشگاهی شدم که فرصت خواندن کتابِ داستانیِ دیگری علاوه‌ بر آن‌چه در طول ترم باید می‌خواندیم و تحلیل می‌کردیم، نماند. اما خدا را هزاران بار شکر که درگیر بودنم بی‌بهره نبود و همینطور کتاب است که به لیست «کتابهایی که باید بخوانم» اضافه می‌شود.

این بار آمدم با کتابی که نخوانده‌ام اما بشدت علاقه‌مندم که در اولین فرصت، خواندنش را شروع کنم. برای یکی از ارائه‌های کلاسی درباره‌اش خواندم و تحقیق کردم و حالا می‌خواهم از آن‌چه مرا سر ذوق آورده بگویم.

برای درس ادبیات جهان باید درباره یک اثر از نویسنده‌ای جهانی گزارش و تحلیل کوتاهی ارائه می‌کردیم؛ از آنجا که سر و تهم را بزنند سر از ترکیه و زبان ترکی در می‌آورم بین لیست اسامی پیشنهادی استاد، اورهان پاموک را گرفتم و همان اول کار با استاد هماهنگ کردم که موضوع ارائه کلاسی من یکی از آثار او باشد.

«زنی با موهای قرمز» یکی از آثار اورهان پاموک، نویسنده‌ی ترک‌زبان، است که می‌توان از آن به عنوان یک رمان کوتاه نیز یاد کرد. قصد ندارم خلاصه‌ی کتاب را بگویم(طبق عادتِ همیشگیِ رعایتِ حالِ بیزارن از اسپویل)؛ اما قصد دارم از آن‌چه توجهم را جلب کرد و من را مشتاق خواندن این کتاب و باقی آثار پاموک کرد یادداشت کوتاهی بنویسم.

یکی از موضوع‌های مطرح در داستان، پدرکشی است. چیزی که در زبان انگلیسی از آن به نام "patricide" یاد می‌شود. آن‌چه مد نظر پاموک است صرفاً پدرکشی نیست و از مفهوم دیگری به نام "filicide" یا پسرکشی هم در داستان استفاده می‌شود. نکته جالب توجه، تلمیح به دو افسانه پادشاه ادیپوس یونانی و رستم و سهراب ایرانی است.

شخصیت اصلی داستان پسر نوجوانی است که بسیار علاقه‌مند به کتابخوانی است و با این دو افسانه عجین شده است. تلمیح دیگر، بر روی صحنه رفتن نمایش رستم و سهراب در این داستان و شرکتی مهندسی است که سهراب نامگذاری می‌شود.

این کتاب شامل سه بخش است که در دو بخش اول، راوی شخصیت اصلی داستان و در بخش آخر، راوی شخص دیگری یا همان زن موقرمزی است. تقابل سنت و مدرنیته و همینطور فمنیسم که جوامعی رو به رشد همچون ترکیه با آنها سر و کار دارند از جمله مفاهیم پررنگ دیگر در این کتاب است. به‌علاوه، سلسله اتفاقات فشرده‌ی داستان موجب می‌شود خواننده تا پایان مجذوب خواندن آن باشد.

قصد دارم با یک دوره‌ی پاموک‌خوانی به قولی خودم را خفه کنم و قطعاً اولین کتابی که شروع خواهم کرد «زنی با موهای قرمز» است.


اگر آثار پاموک را خوانده‌اید، خوشحال می‌شوم زیر این پست نظرتان را درباره آن‌ها بنویسید.