در کار کلام
دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بندهای 106 و 107
صدا: سپیده کاظمی (ایلشاد)
یه نکته: این دو بند، یه سری توضیحات نیازه. جمعه یه مطلب جدا در موردش منتشر میکنم.
بند 106
ذهنیت، اکنون، تعیّنِ مفهوم را میسازد و از مفهوم بما هو مفهوم [/مفهوم از آن لحاظ که مفهوم است] (یعنی، ارادهای که بهنحو فینفسه وجود دارد) متمایز است؛ به عبارت دقیقتر، ارادهِ ذهنِ [فاعل و شناسا]، در مقامِ ارادهِ متفرّدی که بهنحو لنفسه وجود دارد، همزمان هست (یعنی، هنوز در درونِ خود از عدمِ وساطت برخوردار است). در نتیجه، ذهنیت موجودیتِ مفهوم را تشکیل میدهد. – بدین ترتیب، موطنی متعالتر برای آزادی معیّن شده است؛ وجهِ ظهورِ مثال یا عنصرِ واقعیِ آن، اکنون، ذهنیتِ اراده است. آزادی یا ارادهای که بهنحو فینفسه وجود دارد، تنها میتواند در درونِ ارادهِ ذهنی بالفعل باشد.
یادداشت هگل:
دومین قلمرو، اخلاق، در کلّیتِ خود وجهِ واقعیِ مفهومِ آزادی را به نمایش میگذارد. فرایندی که در این قلمرو طی میشود، چنین است: ارادهای که در بدو امر تنها بهنحو لنفسه وجود دارد و تنها بهنحو بیواسطه و فینفسه [/بالقوه و پنهان] با ارادهای که بهنحو فینفسه وجود دارد یا ارادهِ عمومی، اینهمان است، مطابق با تمایزی که در آن، خود را غرقِ خود میسازد [/مجذوبِ خود میشود]، حفظ و رفع میشود و [سپس] خود را بهنحو لنفسه [/بالفعل و آشکارا] بهمنزلهِ امری اینهمان با ارادهای که فینفسه وجود دارد، مقرّر میدارد. این حرکت، بنابراین، بهعملآوردنِ خاکی است که آزادی بر روی آن میروید، یعنی ذهنیت. ذهنیت که در ابتدا مجرّد است – یعنی، از مفهوم متمایز است – با مفهوم یکسان میشود و بدین طریق، مثال موفق میشود حقیقتاً خود را محقّق سازد. بدینسان، ارادهِ ذهنی به خود در مقامِ امری عینی و حقیقتاً انضمامی تعیّن میبخشد.
افزوده:
در حقّ، به معنای اخصِّ آن، فرقی نداشت که اصول یا نیّاتِ من چه بود. این مسألهِ خودتعیّنبخشی [/خودمختاری] و محرّک و غایاتِ اراده در ارتباط با اخلاق مطرح میشود. انسانها انتظار دارند مطابق با خودتعیّنبخشیشان [/خودمختاریشان] قضاوت شوند؛ صرفنظر از هرگونه تعیّناتِ خارجی که در کار باشد، آنها با عطف به این موضوع آزاد هستند. رخنه در این عقیدهِ راسخِ انسانها غیرممکن است؛ در برابرِ آن نمیتوان از هیچ قهر و زوری استفاده کرد و بنابراین، ارادهِ اخلاقی دستنیافتنی است [/نمیتوان ارادهِ اخلاقی را مقهور کرد]. ارزشِ انسان با اَعمالِ درونیاش سنجیده میشود. پس، منظرِ اخلاق منظرِ آزادی است که بهنحو لنفسه وجود دارد.
بند 107
خودتعیّنبخشیِ [/خودمختاری] اراده، در عین حال، یکی از عناصرِ مفهومِ آن است و ذهنیت صرفاً وجهِ موجودیتِ آن نیست بلکه تعیّنی است خاصِّ آن (به بند 104 بنگرید). ارادهای که به صورتِ امری ذهنی تعیّن یافته و لنفسه آزاد است، در ابتدا تنها در مقامِ مفهومِ [آزادی] وجود دارد؛ اما این ارادهِ ذهنی به این دلیل از موجودیت برخوردار است که در مقامِ مثالِ [آزادی] وجود داشته باشد. بنابراین، منظرِ اخلاقی قالبِ حقِّ ارادهِ ذهنی را به خود میگیرد. مطابق با این حقّ، اراده تنها در صورتی میتواند چیزی را تصدیق کند و یا چیزی باشد که آن چیز از آنِ او باشد و در درونِ آن در مقامِ امری ذهنی وجود داشته باشد.
یادداشت هگل:
فرایندِ منظرِ اخلاقی (یادداشت مرتبط با بند 106 را بنگرید) در تطابق با این وجه، از قالبِ زیر برخوردار میشود: این فرایند، رشد و بسطِ حقِّ ارادهِ ذهنی – یا رشد و بسطِ طریقِ موجودیتِ آن – است که به موجب آن، ارادهِ ذهنی تعیّنِ بیشتری به آن چیزی میبخشد که در متعلَّقِ [آگاهیاش] وجود دارد و آن را بهمنزلهِ چیزی از آنِ خود باز میشناسد؛ [بدین طریق] اراده مطابق با مفهوم حقیقیاش و به صورتِ امرِ عینی وجود خواهد داشت (عینی در معنای عمومیتِ اراده).
افزوده:
تمامِ این تعیّنِ ذهنیتِ اراده، خود، یک کلّ است که در مقامِ ذهنیت باید از عینیت نیز برخوردار شود. آزادی تنها میتواند درون ذهنِ [فاعل و شناسا] محقّق شود، چرا که ذهن مادّهِ حقیقی برای تحقّقِ آزادی است. اما این موجودیتِ اراده که ما آن را ذهنیت نامیدهایم، متفاوت از ارادهای است که بهنحو فینفسه لنفسه وجود دارد. ارادهای که بخواهد فینفسهِ لنفسه شود، باید خود را از این یکسویگی دوم، یعنی از این ذهنیتِ محض، آزاد سازد. در اخلاق، مسائلی مطرح میشوند که انسان، بهطور خاصّ، به سمتِ آنها رغبت دارد و از بین این مسائل، آنچه که از بیشترین ارزش برخوردار است دقیقاً این مسأله است که انسان خود را موجودی مطلق میداند و بدین صورت تعیین میکند. انسان نامتمدّن اجازه میدهد تا نیروهای کور و اوضاع طبیعی هر چیزی را بر او تحمیل کنند؛ کودکان از ارادهِ اخلاقی برخوردار نیستند و اجازه میدهند والدینشان برای آنها تعیینِ تکلیف کنند؛ اما انسان متمدّنی [/فرهیخته/ادیب] که در باطن در حال شدن است، اراده میکند تا خود در هر کاری که انجام میدهد، حضور داشته باشد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بر گرفته از کتاب "تمام مردان هم عصر من" نویسنده: لیلا جاتن
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حق: بندهای 70، 71، 72، 73، 74
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب ها/2