دوره بازترجمه اصول فلسفه حق: بندهای 8 و 9

صدا: سپیده کاظمی (ایلشاد)

بند 8

اراده باز هم تشخص و جزئیت می‌یابد، و بدین ترتیب، بیشتر متعین می‌شود؛ این جزئیت‌یابی تمایزِ میان صُوَر اراده را می‌سازد: الف) اگر اراده براساس تقابلی صوری میان امر عینی (به‌منزله ظهورِ بی‌واسطهِ خارجی) و امر ذهنی تعین یابد، آن را ارادهِ صُوری می‌نامیم؛ این اراده خود را در قالبِ خودآگاهی نشان می‌دهد و عالَمِ خارج را پیشِ روی خود می‌یابد. اراده‌ای که به مقامِ تفرد دست یافته و در تعین‌یافتگیِ خود، به خود رجوع می‌کند، با واسطهِ فعالیتِ خود و یک ابزار، به غایاتِ ذهنی‌اش عینیت می‌بخشد. زمانی‌که روح به‌نحوِ فی‌نفسهِ لنفسه
[/مستقل و بالفعل] وجود دارد، به‌طوری‌که تعین‌‌اش مطلقاً صادق و متعلِّق به خود او است (به دایره‌المعارف، بند 363 بنگرید)، نسبتِ آگاهی[*] صرفاً جنبهِ تظاهرِ اراده را تشکیل می‌دهد. این جنبه دیگر، به طور مستقل، در این کتاب مورد مطالعه قرار نخواهد گرفت.

افزوده:

بررسیِ تعین‌یافتگیِ اراده، وظیفهِ فهمِ انتزاعی است و اصولاً نظری نیست. اراده نه فقط بر حسب محتوی که بر حسبِ صورت نیز متعین می‌شود. به لحاظ صوری، اراده بر مبنای غایت‌اش و چگونگیِ حصولِ آن غایت تعین می‌یابد. در ابتدا، این غایت فقط ذهنی و درونیِ من است، اما باید عینی نیز شود و از این نقصان که صرفاً ذهنی است، خلاص شود. ممکن است کسی بپرسد اراده چرا این نقص را دارد. چیزی که ناقص است، اگر نتواند مافوق نقص خود بایستد، پس آن نقص در نظر خود او وجود ندارد. حیوان در نظر ما ناقص است، اما در نظر خودش چنین نیست. تا زمانی‌که یک غایت تنها به ما تعلق داشته باشد، آن اراده ناقص است، چرا که در نظر ما، آزادی و اراده، وحدتِ امر ذهنی و عینی است. بنابراین، غایت باید به‌ صورت عینی [در خارج] برقرار شود؛ این غایت، بدین طریق، تنها یک تعینِ یک‌جانبهِ جدید پیدا نمی‌کند، بلکه به‌طور کامل محقق می‌شود.

بند 9

ب) اگر تعیناتِ اراده متعلِّق به خودِ اراده باشند (یعنی، اراده به‌طور کلی از طریقِ تأملِ درونی جزئیت و تشخص یابد)، این تعینات را محتوای اراده می‌نامیم. این محتوی، به‌منزله محتوای اراده، غایتِ آن است که با صورتِ اراده که در (الف) بالا مشخص شد، تطابق دارد - این غایت می‌تواند غایتی درونی و ذهنی باشد، آن‌طور که در فعلِ خواستن نمایان می‌شود، و یا غایتی باشد که با واسطهِ فعالیتِ خودِ اراده فعلیت یافته و به انجام رسیده است؛ این فعالیت، انتقال امر ذهنی به عالم عینی است.

******************************************

[*] هگل از عبارت «verhältnis des bewusstsein» استفاده کرده است. verhältnis به معنای ربط، نسبت و رابطه است، و bewusstsein به معنای آگاهی. طبیعتاً، این عبارت را باید «ربط و یا نسبت آگاهی» ترجمه کنیم. اما، جمله کمی مبهم است؛ یعنی، من هنوز نتوانسته‌ام معنا و مفهوم این جمله را به‌طور کامل درک کنم.

البته، می‌توان حدس‌هایی زد. هگل در طول این بند و بند بعدی در مورد اشکال مختلف اراده صحبت می‌کند. او در بند 8، به معرفی انواع مختلف اراده بر مبنای صورتِ آن می‌پردازد. این صورت، غایت و چگونگی حصول غایت است. برای مثال، اراده صوری اراده‌ای است که تمایزی میان امر ذهنی و امر عینی قائل می‌شود. این اراده، خودآگاهی است که عالم خارج را در برابر خود می‌بیند. هگل درصدد است نشان دهد هر کدام از این سه نوع اراده چه رابطه‌ای با آگاهی دارند (البته، باید در نظر داشته باشیم که از نظر هگل، این خودِ آگاهی است که به اشکال مختلف، از جمله، خودآگاهی، تفکر، اراده و ... در می‌آید).

در جمله آخر، هگل پیرامون روح فی‌نفسهِ لنفسه توضیح می‌دهد: در این روح، نسبتِ آگاهی صرفاً جنبه تظاهر اراده را تشکیل می‌دهد. جمله مبهم است. برای درک این جمله، لازم است دایره‌المعارف علوم فلسفی خوانده شود.