در کار کلام
دوره بازترجمه اصول فلسفه حق: بند 78
بند 78
تمایزِ میان مالکیّت و تصرّف، یعنی وجهِ جوهری و وجهِ برونافتاده، در مقولهِ عهد به صورتِ تمایزِ میانِ ارادهِ مشترک در قالبِ «توافق» و فعلیتیافتنِ آن از طریقِ «اجرا» درمیآید. توافقِ حاصله، لنفسه و در تمایز با اجراءِ آن، تصوّری از قوّهِ خیال است که باید به آن، مطابق با طریقِ مخصوصی که تصوّرات ضمنِ آن در دالّها [/علائم و نشانهها] موجودیت مییابند (به دایرهالمعارف علوم فلسفی بند 379 بنگرید)، موجودیتِ مشخّصی داده شود؛ این امر از طریقِ بیانِ عقد با واسطهِ ایماء و اشاراتِ تشریفاتی و سایر اَعمال نمادین و علیالخصوص، از طریقِ تبیینِ دقیقِ آن در کلام (نفیسترین ارکانِ قوّهِ روحانیِ خیال) تحقّق مییابد.
یادداشت هگل:
بنا به این تعیّن [/تعریف]، عقد، در واقع، صورتی است که محتوای مُنعَقِدِ عهد، بهمنزلهِ چیزی که در بدو امر [تنها در خیال] تصوّر میشود، موجودیتِ خود را از طریقِ آن دارد. اما این تصوّر [/صورت خیالی] چیزی بیش از صورت نیست و بدین معنی نیست که محتوی هنوز از وجودِ ذهنی برخوردار است و باید آن را به هر طریقی که شده آرزو و یا اراده کرد، بلکه محتوی نتیجهای [/تصمیمی] است که اراده دربارهِ چنین مسائلی به آن دست مییابد.
افزوده:
همانطور که در آموزهِ مالکیت، تمایزی میان مالکیت و تصرّف، میان امر جوهری و امر صرفاً برونافتاده، وجود داشت، در مقولهِ «عهد» نیز تفاوتی میان ارادهِ مشترک بهمنزلهِ «توافق» و ارادهِ مشخّص و جزئی بهمنزلهِ «اجراء» وجود دارد. ماهیّتِ عهد حکم میکند که ارادهِ مشترک و ارادهِ مشخّص و جزئی، هر دو، ابراز شوند، چرا که یک عهد رابطهای است میان یک اراده و ارادهِ غیر. بنابراین، «توافق» (که خود را با واسطهِ یک دالّ بیان میکند) و «اجراء» در میان مردمان متمدّن از یکدیگر منفک شدهاند، در حالیکه ممکن است در میان مردمان نامتمدّن مصادف با هم باشند. در جنگلهای سیلان قوم تاجری وجود دارد که اموالشان را بر روی زمین پهن میکنند و به آرامی منتظر میمانند تا دیگران بیایند و اموالِ خودشان را در کنارِ آن بگسترانند؛ در این مورد، تمایزی میانِ اظهارِ خاموشِ اراده و اجراءِ آن وجود ندارد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
رماننگاشت (۱) ? «وداع با اسلحه»
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتابهایی که جان تازه ای به قامت خستهی امیدتان میدمند
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حق: بند 7